وبلاگ شخصی فرهاد داودوندی

خبرهای فروشگاه لوازم یدکی اتومبیل، ورزشی، علمی، هنری، نجوم و ادبی بروجرد

وبلاگ شخصی فرهاد داودوندی

خبرهای فروشگاه لوازم یدکی اتومبیل، ورزشی، علمی، هنری، نجوم و ادبی بروجرد

خبرهای فروشگاه الوازم یدکی اتومبیل، ورزشی، علمی، هنری، نجوم و ادبی بروجرد

۶۵ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

فروش سهام باد هوا توسط سرمایه گذار

farhad davoodvandi | جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۱۸ ب.ظ
 
 
طنز اجتماعی
 

فروش سهام باد هوا توسط سرمایه گذار!!!

 


فرهاد داودوندی- بروجرد:

به من بینوا کمک کنید، به من محتاج در بدر کمک کنید!

سرمایه گذاری هستم که مدتهاست در شهر شما برای سرمایه گذاری آمده ام!

البته درست حدس زده اید که دیناری پول با خودم نیاورده ام، اما اگریک روزی روزگاری  وضع مالی ام خوب بشود، پس از تملک رایگان بهترین زمین های این شهر و فروش قسمتی از آنها، پول خوبی به جیب! ببخشید، به دست خواهم آورد!

البته  بعد از گرفتن زمین رایگان در بهترین نقطه شهر  و فروش قسمتی از آن به هر کسی که دلم خواست! اگر قول بدهید 40 یا اگر دست کرم تان خوب باشد 50 میلیارد تومان هم وام بلاعوض مادام العمر به من بینوای محتاج کمک کنید، برای تان در این شهر سرمایه گذاری خواهم کرد که از فرط تعجب و شادی یک چشم تان بگرید و یک چشم تان بخندد!

محتاجم، علیلم! به من بینوا کمک کنید!

الان مدتهاست برج سازی هایم در کلان شهر ها بخاطر نداشتن پول کافی نیمه تعطیل شده است، اگر خدا عمر نوح به خودم و زن و بچه ام عطا کند،
با این سرمایه گذاری هم که  قرار است مثلا در آینده در شهر شما انجام بدهم، کفگیرم به ته دیگ خورده و کمک مالی مردم را استدعامندم!

حالا که شما در این شهر آنقدر بخشنده هستید که بهترین زمین های تان در بهترین نقاط شهر را مفت و مجانی به من بینوای بدبخت بیچاره محتاج نان شب، هدیه داده اید، حالا که قرار است برای به دست آوردن دل من، میلیارد ها تومان هم وام بلاعوض به من ذلیل بیچاره کمک کنید، خوب آخه بی معرفت ها پس مردانگی تان کجا رفته؟!

 لااقل ساختمانهایی را که قرار است در "موسم بزک نمیر بهار میاد" بسازم و به این مردم شریف بیندازم! ببخشید، بفروشم و واگذار کنم! خوب لااقل پیش خریدش کنید
 
و اون پول های بی زبان تان که پس انداز کرده اید را برای گردش اقتصاد شهرتان توسط یک سرمایه گذار با انصاف! به مانند من، به جریان بیندازید!

البته می دانم در بین شما افراد بد بین و بد ذات و مغرضی هم هستند که مانع از سرمایه گذاری شما در جیب شریف "بدون در و دروازه" من می شوند، اما حالا که ساختمان هایم را پیش خرید نمی کنید، لااقل سهام "باد هوا" را که توسط اینجانب به شما عزیزانم پیشنهاد می دهم را بخرید! بخدا صواب دارد!

سرمایه گذار درجه یک ممتاز، اما علیل و ذلیلم،
با خرید سهام "باد هوا" برای رشد اقتصاد شهرتان! به من بینوای محتاج کمک کنید!


 

  • farhad davoodvandi

وقتی تلفن و موبایل و اینترنت نبود

farhad davoodvandi | جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۱۷ ب.ظ

 

چگونه قدیمی ها بدون تلفن و موبایل و اینترنت

 

 متوجه می شدند که مسافرشان کجاست؟

 

فرهاد داودوندی، بروجرد:

 

اونا که قدیمی ترند، یعنی یک کمی هم از قدیمی قدیمی تر می باشند، حتما یادشون است که آنزمان ها که تلفن و موبایل و اینجور چیزها نبود، بعضی ها برای اینکه بدانند مسافر شان در کجاست و آیا قرار است در شهر مقصد بماند یا در حال برگشتن به خانه است هیچ راهی نداشتند و همیشه دلنگران وضعیت عزیز سفر رفته شان بودند

 

گاه گاهی نامه ای که ده بیست روز و شاید هم یکی دو ماه در راه بود می رسید، اما این نامه ها هم آنچنان تاثیری نداشت.

 

بعضی ها هم به روز تر بودند و دست شان به دهان شان می رسید تلگراف می زدند! هر چند که این تلگراف ها هم اینقدر خلاصه شده بود که اصلا چیزی دستگیر گیرنده تلگراف نمی شد.

 

یکی از رسم هائی که آنزمان بخصوص خانمهای سن بالا برای کسب اطلاع از مسافرشان انجام می دادند، درست کردن سه تا گلوله گِل به اندازه گردو بود!

 

راه و چاه اینکار هم اینطور بود که سه تا گلوله گِلی به اندازه گردو درست می کردند و وسط یکی از آنها یک دانه نخود می گذاشتند و آن سه گلوله گلی را به دست بچه بسیار کم سن و سالی می دادند و از وی می خواستند که این سه گلوله گِلی را یکی شان را دم در حیاط منزل، دیگری را وسط حیاط و سومی را نیز درون خانه بگذارد.

 

سپس آن زن اقدام به باز کردن گلوله های گلی می کرد.

 

 اگر نخود وسط آن گلوله ای بود که دم در حیاط بود، می گفت: مسافر در شهر مقصد جا خوش کرده و حالا حالا ها نمی آید!

 

اگر نخود وسط گلوله وسط حیاط بود، می گفت: مسافر در راه برگشت است و یا قصد برگشتن دارد و اگر نخود وسط گلوله گلی درون خانه بود، آن زن می گفت: همین امروز و فرداست که مسافر از راه برسد!

 

البته همانطور که در اول عرایضم گفتم: از آنجا که در آن زمان موبایل و تلفن و اینترنت و اینجور چیزها نبود، بعضی از مردم برای خود با اینگونه ترفند ها سرگرمی ساخته بودند و بنوعی گلوله های گلی آنزمان حکم  ایمیل های امروزی را داشت!!! که با باز کردن شان بعضی وقتها خبر خوش می شنوی و بعضی وقتها هم پوچ هستند.


 

  • farhad davoodvandi

معلم ورزش مهربانم مرا ببخش

farhad davoodvandi | جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۱۴ ب.ظ

 

 

 

معلم ورزش مهربانم مرا ببخش

 

فرهاد داودوندی- بروجرد:

 

تقدیم به همه معلمان ورزش دلسوز و بخصوص جناب آقای حسین فهیمی معلم و پیشکسوت ورزشی خوش نام ایران، لرستان و بروجرد

 

آقا اجازه! باید زودتر از اینها انجام وظیفه می کردم و از افرادی به مانند شما، که عمری را در راه رشد ورزش این شهر و دیار سپری نموده اید یاد می نمودم.

 

 آقا اجازه! چکنم که شاگرد قدر ناشناس شما در دهه پنجاه در مدارس بروجرد، همچنان قدر ناشناس است و زحماتی که معلمان ورزش مهربانی امثال شما، در راه رشد ورزش این شهر و جوانان این شهر کشیده اید، را به بوته فراموشی سپرده است.

 

 آقا اجازه! معلم ورزش مهربانم، مرا ببخش، اگر امروز علاقمند به ورزش هستم از زحمات معلمان ورزشی است که ورزش را با عشق و علاقه به وجود بچه ها می آموختید و اگر نمی توانم  قدر زحمات شما و امثال شما، معلمان ورزش دوران درس خوانی ام، را پاس بدارم به حساب همان بازیگوشی دوران مدرسه ام بگذارید، که هیچگاه درک نکردم و نخواهم کرد که قدردان زحماتتان باشم.

 

 آقا اجازه! نمی دانم چرا هر وقت از دور شما و بقیه معلمان ورزش دلسوز، دوران درس خوانی ام را می بینم هوس می کنم، برخلاف دوران کودکی ام که از حجب و حیای زیاد نمی توانستم آب دهانم را قورت بدهم و درست و حسابی توی دفتر مدرسه  حرف بزنم، بیایم جلو و مقابل دیدگان ورزشکاران جوان، دستتان را ببوسم

 

 و با قورت دادن آب دهانم، برای یکبار هم که شده صاف توی چشمانتان نگاه کنم و با صدای رسا، بگویم بخاطر سهل انگاریم، درگرامیداشت یاد همه معلمان  ورزشی دوران زندگیم، مرا ببخشید!

 

 آقا اجازه! فقط کاش درس آخر را هم نشان من می دادید! همان درسی که می گفت: قدر استاد نکو دانستن، حیف استاد به من یاد نداد!

 

 آقا اجازه! از دور دستتان را می بوسم و برایتان آرزوی بهترین ها را دارم.این بود همه حرفهای شاگرد بازیگوش سابق شما!

 

 آقا اجازه! بریم بشینیم!

  • farhad davoodvandi

رضا کرزبر

farhad davoodvandi | جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۱۱ ب.ظ





پرچم بروجرد همیشه بالاست

رضا کرزبر و کسب افتخارات بسیار در بوکس


 
رضا کرزبر متولد 68/12/26 در بروجرد می باشد.وی از سال 1385 زیر نظر آقای آرش روشنایی به ورزش بوکس روی آورد و در این مدت موفق به کسب عناوین ذیل گردید:
  • کسب مدال نقره وزن 48 کیلوگرم در مسابقات قهرمانی کشور در سال 1388 -  آبادان
  • کسب مدال برنز وزن 48 کیلوگرم در مسابقات لیگ بوکس کشور در سال 1389  - بندر انزلی
  • کسب مدال طلا وزن 52 کیلوگرم در مسابقات بوکس قهرمانی کشور در سال 1390 - آبادان
  • کسب مدال طلا وزن 56 کیلوگرم در مسابقات قهرمانی کشور در سال 1391 - اهواز
  • کسب مدال نقره وزن 56 کیلوگرم در مسابقات قهرمانی کشور در سال 1392  - کرج
  • مقام سوم مسابقات انتخابی تیم ملی در سال 1392 - زنجان
  • کسب مدال طلا وزن 56 کیلوگرم در مسابقات قهرمانی کشور  در سال 1393 - بروجرد
  • مقام اول در مسابقات انتخابی تیم ملی در سال 1394 - تهران
  • رضا کرزبر از سال 1388 عضو تیم ملی در وزن های : 48 - 52  و 56 کیلوگرم بوده است.
  • اعزام  به مسابقات بین المللی جام ریاست جمهوری اندونزی در سال 1390 بهمراه تیم ملی در وزن 52 کیلوگرم
  • اعزام به اردوی مشترک تیم ملی در قزاقستان در سال 1393 در وزن 56 کیلوگرم
  • اعزام به مسابقات بین المللی جام تریبل کشور اسلواکی و کسب مقام سوم این مسابقات در وزن 56 کیلوگرم
  • اعزام به مسابقات قهرمانی آسیا گزینشی مسابقات جهانی در وزن 56 کیلوگرم
  • farhad davoodvandi

کار نکن اما جلوی چشم باش

farhad davoodvandi | جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۰۷ ب.ظ

 

طنز اجتماعی


رمز موفقیت،


کار نکن اما جلوی چشم باش !

 

فرهاد داودوندی - بروجرد:

 

- آقا از این جلو برو اونور تر، جلو دست و پائی!

- باشه!

- چرا تکون نمی خوری؟

- باشه!

- آقا جان میگم جلو دست و پائی!

- باشه!

- کم بگو باشه!

 - باشه!

- عزیز من! توی این مکان، رفت و آمد زیاده، برو کنار وایستا!

 - باشه!

( چند ساعت بعد )

- بازم که تو اینجائی؟! برو کنار تا بقیه رد بشوند!

- باشه!

- خوب تکون بخور!

 - باشه!

- ببینم، می خوای اعصاب ما رو توی این اداره خراب کنی که تکان نمی خوری؟

- باشه!

- نکنه علتی داره، هی جلو چشم مائی و از جایت تکان نمی خوری؟

- بععععععععله!

- میشه علتش رو بگی؟

- بععععععععله!

- بفرما، سراپا گوشیم!

 

- خدمت شما که عارضم! یک رسمی سالهاست باب شده، که هر که جلوی چشم باشه، اموراتش میگذره! اگر جلوی چشم نباشی و صبح تا شب  برای پیشرفت فعالیت انجام بدهی، به چشم نخواهی آمد! اما اگر هیچ کار نکنی، هیچ فعالیتی نداشته باشی، اما جلوی چشم  باشی، همه حلوا حلوایت می کنند و جایت هم بالای چشم همه است!

- ای ناقلا! پس اینطور، خوب زود راه افتاد !!!

- بعععععععله!  راه و روش درست اینه که من جلوی چشم باشم و عزیز! حالا بگذار بقیه کار کنند و جلوی چشم نباشند، مهم نیست!

مهم اینه که من به رمز و رموز موفقیت  پی برده ام! فقط لطفا به کسی نگوئی، اینجا فرق دوغ و دوشاب اصلا معلوم نیست! کار نکن اما جلوی چشم باش، همه مثل عسل دوستت دارند! اما اگر خودت را هم با فعالیت زیاد بکشی، ولی جلوی چشم نباشی، همه با شنیدن نامت احساس می کنند ارث پدرشان را خورده ای، دوست دارند سر به تنت نباشد! این است که رمز موفقیت: کار نکن، فعالیت نداشته باش، اما جلوی دست و پای بقیه بنشین تا همیشه جلوی چشم باشی!!!
  • farhad davoodvandi

ادای احترام به روح بانو سحر مقدسی

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۱۴ ب.ظ

 

ادای احترام به روح بانو سحر مقدسی

 

در سومین روز درگذشت  زنده یاد بانو "سحر مقدسی"

حضور تعدادی از نوجوانان بر مزار این بانوی نیکوکار


ظهر امروز تعدادی از نوجوانان تحت پوشش سایت فرهاد داودوندی، برای ادای احترام به روح بلند زنده یاد بانو "سحر مقدسی"  

با حضور بر مزار این بانوی نیکوکار و بسیار دلسوز،

با قرائت فاتحه و اهدا شاخه های گل  یاد این  بانوی جوان انساندوست و  حامی نیازمندان را گرامی داشتند

ضمن عرض تسلیت مجدد به جناب آقای محمد مقدسی ( مدیر محترم منابع انسانی شرکت اکسیر) و دو فرزند عزیزش،،، شادی روح بانو "سحر مقدسی" بخوانیم فاتحه با صلوات

  • farhad davoodvandi

و باز هم اهدا " تبلت "

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۱۰ ب.ظ

 

 

و باز هم اهدا " تبلت "

 

از طریق کمک های خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی یک عدد تبلت دیگر تهیه و در اختیار دختر دانش آموزی  که مدتهاست تحت پوشش سایت مان است قرار دادیم

به اطلاع می رساند تاکنون 2 عدد گوشی و 3 عدد تبلت در اختیار خانواده های تحت پوشش خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی قرار داده ایم

  • farhad davoodvandi

دبستان دخترانه پروین اعتصامی بروجرد

farhad davoodvandi | چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۲۱ ب.ظ

 
روز اول مهر و نیکوکاری


دانش آموزان کلاس چهارم

 دبستان دخترانه پروین اعتصامی بروجرد


روز اول مهر 1398 در اقدامی انساندوستانه تعدادی از دانش آموزان کلاس چهارم دبستان دخترانه پروین اعتصامی بروجرد کمک های خود برای دانش آموزان نیازمند مدارس دیگر را در اختیار سایت فرهاد داودوندی قرار دادند

ضمن تشکر از دانش آموزان عزیز لازم است از سرکار خانم ساکی مدیریت محترم دبستان و  سرکار خانم  خوش سودا آموزگار  گرامی کلاس چهارم تشکر ویژه ای داشته باشیم
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 


 

  • farhad davoodvandi

طنز با گویش بروجردی

farhad davoodvandi | چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۹، ۰۱:۴۸ ب.ظ
 
بابا جُو ! و ِرَه شیتَه ؟ مُوخا شی کُنی؟


دُومِشِه بَوُور !


 

فرهاد داودوندی - بروجرد :
 

چَن شُو پیش داشتِم  وَرِ خُوئم و زوُون   وُوریردی خُوئمو ، فکر مِکردم ، راسی چُونه ایما بعضی وقتا  اُنقدر بی انگیزه مِشیم ؟! وِره شی ، هرکسی ام که مُوخا کاری تِه زمینه ورزشی ، اقتصادی ، هنری و .....انجام بَیه اُنقَدَر  وِِرَِِِِِِِِِِش پیغام پَسغام نا امیدُونه مِفر سیم ؟!

حتما جدیدا  دی ییت که یه سِری پیامک دارَه دس و ِ دس مِشه که تِه اونا نوشته ، مُخوا شی کُنی ؟ وِره شیتَه ؟ دِلت خُوشه ؟ بیکاری ؟ دومِشِه بَوُر ! مِشه شی ورَت ؟ نکُنی ایکاره ! او کِه داره شی کِرده ؟ آخرش مُاخا بَمیری !


حَتمن وره شُومانم اَ ای جور پیامکا و لهجه وُوریردی آمیه که صُوَوتائی که سر زبون ایمانَه نِه و طور طنز آلودی نوشتَنو و وره خُوئمو مِفِرسن !

و نَظر مَ که تا نوا چئی ، مردم نِمُوئن چیزها ! خُویِ  ایما بهتر اَ هر کَس دی یری  مِینیم که ای جُور حَرفا اَ صُوو  زُو تا آخر شُو سَرِ زِوُون  هَمَه  مُو  هِسا !

په بیتَره ، اَ همی ایسه ، ایجُور حَرف زینانِه اَ سَر زوُونمو  وُرداریم ، اگر خوئمو فعالیم که هُوچی ! اَگرم خوئمو فَعال نیسیم ، لااقل جلو پا بَچامُو یا دوُسُ رفیقامُو هی اَ ای حرفا نَزِنیم !

به خُدا ای حَرفا دَس و دِل آئمِنِه مِشُورَه و دیه دِل و دماغی وره هُوشکَه  نِمَلَه که  تَکُونی و ِ خُوئش بَیه !

بیائیم اَ هَمی ایسه ، ایجُور حَرفا مَنفینِه اَ سَر زوُِون خُوئمو بَنازیم ، و فقط اَ حَرفا خُو  صُو وَت کُنیم !

بخدا اگر تا آخر عُمرِمُونَم  هِی بُوئیم و ِره شیمُونه ؟ مُوخا شی کُنیم ؟ سَر سوزنی اَ ای دنیائی که تِش ز ِنی مُکُنیم کَم نِمِشَه ، اُوئم  اَ  اُوء  تَکُو  نِمُوخُورَه ! پَه بِهتره کِه خُوئمُونِه و ِ روز کُنیمُو و فَقَط  حَرفا خُو بَز ِنیم تا وا اِی حَرفا و ِ هَم انگیزَه بَئیم !

@@@@@

(ترجمه فارسی ) چند شب پیش داشتم پیش خودم با گویش بروجردی خودمان  فکر می کردم ، راستی چرا بعضی وقتها ما اینقدر بی انگیزه می شویم ؟ برای چه ، هر کسی هم می خواهد فعالیت اقتصادی ، ورزشی ، هنری و... بکند ، برایش پیغام پسغام ناامیدانه می فرستیم ؟

حتما جدیدا دیده اید که یکسری پیامک به زبان بروجردی دست به دست میشود که در آنها نوشته شده است : می خواهی چکار کنی ؟ برای چی ات است ؟ بیکاری ؟ برای تو میشود چی ؟ اینکار را انجام ندهی ؟ آنکه مال و منالی دارد کجا را گرفته ؟ آخرش همه می خواهیم بمیریم !

حتما برای شما هم اینگونه پیامک ها به  گویش بروجردی آمده است که صحبتهائی را که بطور روزمره بر سر زبان خود ما می باشد را به گویش بروجردی نوشته و برای خود ما ارسال می نمایند

به نظر من که تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها ! البته خود ما بهتر از هر کس دیگری می دانیم که این جور سخنها از صبح زود تا آخر شب بر سر زبان مان است !

اگر خودمان فعال باشیم که فبه المراد ! اما اگر خودمان انسان های فعالی نیستیم لااقل خطاب به فرزندان یا دوست و رفیق هایمان از اینگونه حرفها نزنیم !  به خدا ، اینگونه حرفها  دیگر حال و حوصله ای برای هیچکس نمی گذارد که انگیزه ای داشته باشد .

بیائیم از هم اکنون اینگونه حرفهای منفی را از سر زبان مان کنار بگذاریم و فقط از سخنان خوب صحبت کنیم .

باید بدانیم اگر تا آخر عمر بگوئیم مگر بیکاری؟ می خواهی چکار کنی ؟ و از اینگونه حرفهای منفی بر زبان بیاوریم ، مطمئنا سر سوزنی از این دنیای بزرگ کم نخواهد شد و حتی آب هم از آب تکان نخواهد خورد .

پس بهتر است که به جای گفتن اینگونه کلمات منفی  خودمان را به روز نمائیم و فقط حرفهای مثبت را به زبان بیاوریم تا با اینگونه سخنان لااقل به همدیگر انگیزه بدهیم .

 

  • farhad davoodvandi

سه ایرانی عاشق بروجرد

farhad davoodvandi | يكشنبه, ۷ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۵۸ ب.ظ

 

سه ایرانی عاشق بروجرد،

 که نام شان در تاریخ این شهر جاودانه شد




 

فرهاد داودوندی - بروجرد:

 نام مرحوم سید داود فهمی ( بنیانگذار و اولین رئیس دانشگاه آزاد بروجرد)، مهندس محمد علی دوایی فر ( شهردار سابق بروجرد) و سرهنگ علیرضا دلیری( فرمانده نیروی انتظامی بروجرد) در تاریخ همیشه زنده و پویای بروجرد ماندگار خواهد شد.

 این سه نفر زاده بروجرد نبودند، اما چرا اینگونه نام شان زبانزد خرد و کلان شده است؟

1 - مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید داود فهمی برای بروجرد کاری کرد کارستان.

 وی روزی که در اوایل دهه 60 یک مدرسه قدیمی را تحت عنوان دانشگاه آزاد بروجرد تحویل گرفت فقط دو معاون نیمه وقت داشت.

ششم مهر 1362 دانشگاه آزاد بروجرد با ریاست مرحوم فهمی و داشتن دو معاون نیمه وقت و فقط با 24 دانشجو کار خود را آغاز نمود. دانشگاهی که در روز افتتاح در مدرسه ای اجاره ای  در خیابان سعدی بروجرد کار خود را آغاز نمود اینک هزاران هزار  متر مربع زمین در اختیار دارد( بیش از 300 هکتار) . همین دانشگاه بر طبق آخرین اسناد معتبر هم اینک از خود دارای بیش از 120 هزار مترمربع زیر بنای آموزشی، اداری، فرهنگی، خدماتی و رفاهی است.

هزاران هزار دانشجو ( حدود 15.000 دانشجو) از سراسر کشور در دانشگاه آزاد بروجرد مشغول کسب علم هستند. 46 رشته ارشد و 10 رشته دکتری با داشتن 450 استاد و مدعو  و در مجموع 153 رشته تحصیلی، هم اینک چراغ این دانشگاه را روشن تر از قبل نگه داشته اند.

 بروجردی ها بخوبی می دانند که در راه رشد این دانشگاه فرد جسور و ریسک پذیری بنام مرحوم زنده یاد  سید داود فهمی  حضور داشت که نقش برجسته و صادقانه اش در ساختن دانشگاهی معتبر در بروجرد به هیچ وجه قابل کتمان نیست.

  خوشبختانه بعد از آن مرحوم، روسای بعدی نیز راه آن زنده یاد را ادامه دادند.


2 - مهندس محمد علی دوایی فر دیگر برای بروجردی ها صرفا یک نام نیست که روزی شهردار شهرشان بوده، بلکه نام نیکی است که از خود آبادانی های بسیاری بر جای گذاشته است.

مهندس دوایی فر در یک برهه از زمان با حضور خود در این شهرستان تاریخی آنچنان فعالیت های عمرانی را برای بروجرد آغاز نمود که کمتر کسی حدس می زد وی بتواند در این راه موفق بشود.

دوایی فر در واقع با هر فعالیت عمرانی و بنیادی که در بروجرد انجام می داد نام خود را نیز جاودانه تر می ساخت. وی همیشه جلوی چشم مردم بود. دسترسی به شهردار سابق بروجرد برای مردم شهر به راحتی انجام می پذیرفت، چرا که وی همیشه بر سر فعالیت های عمرانی حی و حاضر بود.

مردی که صادقانه در آمد های شهرداری را در جلوی چشمان مردم برای رشد شهر خرج می کرد تحسین همگان را برانگیخته بود.

 هنوز هم مردم بروجرد از وی با احترام بسیار نام می برند و با دیدن یادگارهای بزرگی که با توجه به  داشتن شهامت ریسک پذیری اش از خود بر جای گذاشت نام وی را بعنوان یک ایرانی بروجرد دوست که سایه سنگین نامش بر سر مسوولین بعد از خودش  نیز بوده  را جاوادنه ساخته است.


3 - سرهنگ علیرضا دلیری در تاریخ بروجرد ره صد ساله را یک شبه طی کرد. مردی که شهامت و جسارت و ریسک پذیری اش به یکباره وی را مورد توجه بروجردی ها قرار داد.

کشتی گیر سابق تهرانی که بزرگ شده کرمانشاه است وقتی در رابطه با آوردن امنیت برای شهر صحبت می کند با همان ته لهجه زیبای کرمانشاهی خود، مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد و تاکید دارد که فرمانده در مقابله با حوادث باید همیشه یک قدم جلوتر از پرسنل زیر مجموعه خود حرکت کند.

سخنان وی وقتی مصداق واقعی پیدا می کند که از فاصله 4 متری هدف تیراندازی سارقان مسلح قرار گرفت، خودروی فرماندهی اش سوراخ سوراخ شد اما به خود وی آسیب جدی نرسید.

علیرضا دلیری نمود کامل یک فرد کاربلد بود که در شرایط بحرانی تصمیم های به موقعی می گرفت. در برخورد با مردم شهر بسیار انعطاف پذیر و صادقانه عمل می کرد و تا روز آخر نشان داد که در مواقع حساس و احیانا بحرانی احساسی عمل نمی کرد و با توجه به روحیه و فرهنگ غنی مردم شهر، تصمیم گیری هایش مثبت بود.



در اوصاف سه ایرانی که نام شان در بروجرد جاوادنه شده، دو مورد مشترک وجود دارد. اول ریسک پذیری و دوم داشتن صداقت.

مردم بروجرد مردمی فرزانه هستند، مردمی که از درصد هوشی بالایی برخوردارند. خادمان واقعی خود را بخوبی می شناسند. تاریخ شهرشان اگر حتی  مکتوب و مستند بصورت کامل نوشته نشده باشد، اما در حافظه بسیاری از مردمش نقش بسته و سینه به سینه برای فرزندان خود آن را نقل می کنند.

نوشته بالا در حد آشنایی مختصری با سه ایرانی در زمان معاصر بود که در زمان حضورشان در بروجرد تاثیر خود را بر شهر بصورت کاملا محسوس ثبت نمودند.

مردم بروجرد قدردان زحمات این مسوولین غیر بروجردی بوده و هستند و سینه به سینه به فرزندان خود خواهند گفت: روزی روزگاری در این شهر سه ایرانی هموطن مان مسوولیت پذیرفتند و برای رشد شهرمان از هیچ کوششی دریغ نورزیدند.

بروجردی ها به فرزندان خود خواهند گفت که زنده یاد حجت الاسلام والمسلمین سید داود فهمی، مهندس محمد علی دوایی فر و سرهنگ علیرضا دلیری به بروجرد و بروجردی ها عشق می ورزیدند و عاشقانه این شهر و مردمش را دوست داشتند.

ناگفته نماند که به این لیست، اسامی بسیار دیگری را نیز می توان اضافه نمود که در آینده به امید خدا این کار انجام خواهد گرفت و اسامی بزرگان دیگری که زاده بروجرد نبوده اند اما عاشقانه این شهر و مردمش را دوست داشته اند نیز، افزوده خواهد شد.


 

  • farhad davoodvandi