وبلاگ شخصی فرهاد داودوندی

خبرهای فروشگاه لوازم یدکی اتومبیل، ورزشی، علمی، هنری، نجوم و ادبی بروجرد

وبلاگ شخصی فرهاد داودوندی

خبرهای فروشگاه لوازم یدکی اتومبیل، ورزشی، علمی، هنری، نجوم و ادبی بروجرد

خبرهای فروشگاه الوازم یدکی اتومبیل، ورزشی، علمی، هنری، نجوم و ادبی بروجرد

۱ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

تاریخی ترین گفتگوی ورزشی در دنیای مجازی

farhad davoodvandi | چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۱۵ ب.ظ


تاریخی ترین گفتگوی ورزشی در دنیای مجازی

مسعود خان صالحیه

چهره افسانه ای و جانشین ناپذیر تاریخ والیبال ایران

 

گفتگو از استاد محمدحسین رحمانی

 

اگر چه هوای تابستان سال 1345 همچون سالهای پیش، معتدل و مطبوع بود، اما تب داغ و دلپذیر والیبال همه جای شهر را فرا گرفته بود و همه کس از آن سخن می گفت. برگزاری مسابقات والیبال قهرمان کشوری در شهر من؛ بروجرد، هیجان تاریخی بی سابقه ای را با خود به ارمغان آورده بود. و من نیز، در زمرة دانش آموزان کم سن و سالی بودم که به این رشتة جذاب ورزشی عشق می ورزیدند و هر روز، به تماشای این مسابقات در سالن والیبال محمدرضا شاه سابق یا تختی فعلی که تازه احداث شده بود، می شتافتند.

تیم والیبال بروجرد آن روزگار، در بین تیم های شهرستانی، در کنار اصفهان، رضائیه ( ارومیه )، کرمانشاه و همدان، از جمله قطب های والیبال ایران بود. و این، یکی از دلایل توفیق کسب امتیاز میزبانی آن دوره از مسابقات در شهرمان بود.

 سالن ورزشی بروجرد در طول برگزاری آن مسابقات همه روزه – چه لرستان که بازیکنان فیکس آن، جملگی بروجردی بودند، مسابقه داشت و چه نداشت – مملو از تماشاگران مشتاق بود. و هر تیمی جایگاه ویژة خود و هر مسابقه ای هیجان خاص خویش را داشت. و بسیار بدیهی بود که تیم استان تهران به لطف بهره مندی از بیشترین بازیکنان تیم ملی، از جایگاهی به مراتب بالاتر برخوردار بود؛ بازیکنانی همچون جاویدان یاد چنگیز انصاری؛ بازیکن خوش سیما و متشخص با ویژگی های منحصر به فرد فنی که با شایستگی عنوان کاپیتانی این تیم را بر عهده داشت، مسعود خان صالحیه؛ چهرة افسانه ای و جانشین ناپذیر تاریخ والیبال ایران، خلیل پاک نظر، منوچهر نامدار، محمد همت یار، مجتبی مرتضوی، محمود مطلق، خسرو ابراهیم، مهدی ستوده، حسین تهرانی، حسن کبیری و اکبر تنها ( پاسور ) که از سرمربی بزرگی همچون زنده یاد جبارزادگان بهره می جست.

 به خوبی به یاد دارم که اسپکرهای تیم استان تهران، در تمرین های آماده سازی قبل از مسابقه، همگی با یک استیل بسیار زیبا و مشترک با قدرت هرچه تمامتر توپ را به منطقه یک سوم زمین مقابل به اعتباری شلیک می کردند و در این میان، مسعود خان صالحیه – مشهور به عقاب آسیا – تنها اسپکر چپ دست این تیم با پروازهای بلند خود بر روی تور هیجان مضاعفی را به تماشاچیان هدیه می داد. هرگز فراموش نخواهم کرد که چند سال پس از برگزاری این مسابقات با ماشاءالله فرخ منش که تازه به عضویت تیم ملی درآمده بودند – و در اینجا جا دارد یادشان را به عنوان یکی از مفاخر ورزشی شهرمان گرامی بدارم – به پیک نیکی در کــوه های جنوب بروجرد رفته بودیم.

در آن پیک نیک، طبیعی بود که من و ایشان با یکدیگر بیشتر راجع به والیبال صحبت می کردیم و البته، اغلب من سؤال می کردم و ایشان پاسخ می دادند. در آن روز، از ایشان سؤال کردم : « در حال حاضر چه کسی بهترین بازیکن تیم ملی ایـــران است؟ »

 و ایشان چنین پاسخ دادند : « من همة بازیکنان شاخص جهان را می شناسم؛ چرا کـــه، یا همراه با تیم ملی در مقابل آنها بازی کرده و یا در کلاسهای آموزشی تیم ملی، فیلم بازیهای شان را دیده ام. » و در ادامه افزودند : « به لحاظ پرش و قدرت اسپک در حال حاضر هادی نوریان در جهان بی رقیب اند؛ اما، جالب است بدانید که در تمرینات تیم ملی، گاهی ســه نفره و گاهی دو نفره اسپک های ایشان را روی تور دفاع می کنیم ولی تا به امروز، آرزو به دل همگی مان مانده که حتی یک دفاع روی تور از مسعود خان صالحیه که آخرین سالهای والیبال خودشان را پشت سر می گذراند، بگیریم!!! »

به هر تقدیر، برتری تیم استان تهران بر دیگر تیم ها به لحاظ بهره جستن از چنان بازیکنان شاخصی به راستی چشمگیر بود؛ هر چند تیم استان اصفهان، والیبالیست دوستداشتنی؛ بهمن بهشتین را – که ایشان نیز، عضو تیم ملی بودند و، سالها بعد، مربی تیم والیبال دانشگاه تهران شدند و من افتخار شاگردی شان را در آن تیم یافتم – به خدمت داشت و از جمله تیم های قدرتمند آن دوره از مسابقات بود.

چندین سال پس از برگزاری مسابقات قهرمان کشوری بروجرد و برحسب یک اتفاق در هتل لاله و در جشن ازدواج سید محمود میران قهرمان سابق جودو و رئیس وقت فدراسیون جودوی ایران، افتخار آشنایی بــا مسعود خان صالحیه را پیدا کردم؛ انسان شریف و بزرگواری که تواضع بی نظیرشان هر کسی را بی اختیار به تکریم وا می دارد.

و به دلیل همین ویژگی و خصلت های پهلوانی ست که، جامعة والیبال ایران، ایشان را بزرگ و « عمو صالح » خویش خوانده اند.



خاطرة قدیم و آشنایی جدید من با جناب صالحیه از یک سو و اشتیاق فرهادخان داودوندی – چهرة شاخص و فعـــال فضای مجازی – جملگی زمینه ساز برگزاری گفتگو با این اسطورة بی همانند والیبال – که به گزارش و تأیید پروفسور « میرو سلاو ایم » ؛ یکی از سرمربیان سابق تیم ملی والیبال بزرگسالان ایران، می توانست در زمرة برترین بازیکنانی باشد که صلاحیت حضور در بزرگترین تیمهای دنیا را داشته باشد -  شد که پیشاپیش به تمامی دوستداران والیبال ایران و قدرشناسان مفاخر ملی سرزمین مان، تقدیم می گردد :

 

س : در چه سالی و در چه شهرستانی متولد شدید؟

ج : در بیستم مرداد ماه سال 1324 در شهرستان همدان متولد شدم و تا سال سوم دبستان یعنی سال 1333 در آن شهرستان اقامت داشتم. پدرم از طریق شغل بنکداری زندگی ما را اداره می کرد. و در آن سال به دلیل تغییر شغل ایشان، از همدان به تهران مهاجرت کردیم.

س : چه زمانی به والیبال گرایش پیدا کردید و آن را به عنوان رشتة ورزشی خود برگزیدید؟

ج : پس از مهاجرت به تهران در « دبستان خواجو »ی محلة سلسبیل این شهرستان تحصیلات خود را ادامه دادم. یادم هست که کلاس پنجم این دبستان را سپری می کردم. یک روز بعد از آنکه زنگ تعطیل دبستان به صدا درآمد و دانش آموزان عازم خانه های شان می شدند عده ای از دانش آموزان که دور زمین والیبال دبستان جمع شده بودند نظرم را به خود جلب کرد.

 و از یکی از آنها سؤال کردم: « چه خبر است؟ » و او گفت: « قرار است تا لحظاتی دیگر با تیم والیبال « دبستان توفیق » که یکی از دبستان های نزدیک به دبستان ماست مسابقة دوستانه ای برگزار شود. » دو تیم در حال آماده کردن خود بودند و سرانجام مسابقه آغاز شد. من هم به طور ناخودآگاه و از سر کنجکاوی به تماشای آن مسابقه پرداختم و چون خانة مان یک کوچه بالاتر از دبستان مان واقع گردیده بود، نگرانی دیر رسیدن به خانه را نیز، نداشتم.

و در همان روز بود که به این رشته جذاب ورزشی علاقه مند شدم. از فردای آن روز مقداری کاغذ مچاله شده را در داخل یک دستمال می گذاشتم و آنرا گره می زدم تا به اصطلاح به شکل توپ درآید. و زودتر از همیشه به دبستان می رفتم و با دوستانم به صورت تک به تک در زمین والیبال و در دو سوی تور بازی می کردیم و هر چه زمان بیشتر به جلو می تاخت علاقه ام به این ورزش مفرح بیشتر می شد و منتظر روزهــــــای دوشنبه می ماندم که زنگ ورزش کلاس ما بود تا با توپ چرمی بزرگ و واقعی والیبال، مشغول بازی شوم.

بعد از زنگ تعطیل دبستان، بچه هایی که بزرگتر و عضو تیم والیبال دبستان بودند با هم تمرین می کردند. من هم باز هم به دلیل نزدیکی خانة مان به دبستان، به تماشای بازی آنها می ایستادم. و در آن روزها منتظر می ماندم تا اگر یکی از بازیکنان قبل از پایان بازی از زمین خارج می شد و به بازی ادامه نمی داد به جای او به عنوان جاخالی گیر و یا سرویس زن، بازی کنم. البته بعضی از روزها انتظارم برآورده می شد. به هر حال، تا پایان سال تحصیلی به این کار خود ادامه دادم.

تابستان ها هم به روال معمول آن سال ها، در کوچةمان نخی را به عنوان تور بین دو دیـــوار آن می بستیم و تک به تک یا دو به دو، والیبال بازی می کردیم. ولی نه با آن توپهای پارچه ای کاغذی دست ساز بلکه با نوعی توپ لاستیکی که به اندازة توپ تنیس بود و با بازگشائی دبستان ها، یکی از آن توپ ها را همیشه در کیف دبستانم می گذاشتم و در زنگهای تفریح و مواقعی کـــــه زودتر به دبستان می رفتم با آن توپ با دوستانم بازی می کردم.

 

س : پس از سپری کردن دوران ابتدائی که والیبال را به صورت ابتدائی و با امکانات کم آن روزگار فرا می گرفتید، قاعدتاً می باید در دوران دبیرستان گام بلندتری در این رشته ورزشی برداشته و از وجود اولین مربی خود بهره مند شده باشید، آیا چنین اتفاقی افتاد؟

ج : بله تقریباً چنین اتفاقی افتاد برای دورة متوسطه در « دبیرستان جلوه » واقع در خیابان اسکندری ثبت نام کردم. ضمن آنکه، همچنان در اوقات فراغت در کوچةمان والیبال بازی می کردیم. دو امتیاز بزرگ دوران متوسطه ام وجود دبیر ورزش و انجمن ورزشی بود. عمدة فعالیت انجمن ورزشی برگزاری مسابقات بین کلاسهای سیکل های اول و دوم به طور جداگانه بود.

 دبیر ورزش ما آقای « غفوری » بود که وظیفة آموزش دانش آموزان علاقه مند را در دو رشتة ورزشی والیبال و بسکتبال در زمین های والیبال و بسکتبال حیاط بسیار بزرگ دبستان بر عهده داشتند. یادشان به خیر باشد آن مربی، هم شناخت خوبی از والیبال و بسکتبال داشتند و هم در اداره کردن بچه ها در زنگ های ورزش که دو جلسه در هفته بود و جلوگیری از سر و صدای آنها به گونه ای که مزاحم درس سایر کلاس ها نشوند، مهارت و صلابت ویژة خود را داشتند.

 آن مربی زحمتکش، بچه هائی را که با استعدادتر بودند و بهتر از سایرین بازی می کردند بیشتر مورد توجه قرار می دادند و نکات لازم را به آنها آموزش می دادند.

 


شرح عکس شمارة 1 : اولین تیم ملی جوانان ایران – نفر اول از سمت چپ مسعود صالحیه ( کاپیتان )


س : اولین تیم والیبالی که عضو آن شدید چه تیمی و در چه برهه ای از دوران نوجوانی تان بود؟

ج : پس از دو ماه که در کلاس اول دبیرستان جلوه درس می خواندم مسابقات والیبال بین کلاسهای هفتم، هشتم و نهم یا همان کلاسهای سیکل اول برگزار شد. من هم برای نخستین بار در زندگی ام از سوی آقای غفوری به عنوان عضو تیم کلاس مان انتخاب شده بودم. در آن مسابقات ما مقام خوبی کسب نکردیم و چنین انتظاری هم مـی رفت. چرا که، تیم های کلاسهای هشتم و نهم، هم سن و هم تجربةشان از ما بیشتر بود و به همان نسبت هم از میانگین قدی بالاتری از ما سود می بردند.

 در آن سال نخستین اتفاق خوشایند در زندگی ورزشی ام رخ داد و آن، انتخابم از سوی دبیر ورزش مان در تیم منتخب سیکل اول بود که می بایست با تیم های منتخب سیکل اول دبیرستانهای ناحیة آموزش و پرورشی که زیر پوشش آن قرار داشتیم مسابقه بدهیم.

و خوشبختانه تیم ما مقام اول آن دوره از مسابقات را در بین تمامی دبیرستانهای ناحیه کسب کرد. اتفاق خوشایندتر دیگر این بود که من در تیم منتخب ناحیه نیز، انتخاب شدم تا طی برگزاری مسابقه با سایر نواحی آموزش و پرورش، قهرمان تهران مشخص شود. اما متأسفانه در آن دوره از مسابقات مقام قابل ملاحظه ای کسب نکردیم.

 

س : اولین بار و در چه سالی به عضویت تیم های باشگاهی درآمدید و مربی شما چه کسی بود؟

ج : در سال 1341 پس از دو سال که در دبیرستان جلوه والیبالم پیشرفت خوبی داشت در « دبیرستان خرد » که در ناحیة دیگری قرار داشت تحصیلاتم را در کلاس نهم ادامه دادم. در آن سال تیم والیبال سیکل اول دبیرستان خرد که بنده هم عضو آن بودم نه تنها بر تمامی تیم های ناحیه خود غلبه کرد، بلکه با مغلوب کردن تیم های سایر نواحی قهرمان سیکل اول آموزشگاههای تهران هم شد. در همان سال یکی از بازیکنان سیکل دوم دبیرستان ما که آنها نیز، قهرمان تهران شده بودند و اغلب بازیکنان آن تیم در باشگاههای تهران بازی می کردند مرا به آقای « فاروق فخرالدینی » که از بازیکنان تیم ملی بودند معرفی کرد

 و ایشان بــه من اجازه دادند تا در تمرینات تیمی که مربیگری اش را بر عهده داشتند، شرکت کنم و در آن سال بنده برای نخستین بار در آن تیم که « جوانان » نام داشت در مسابقات باشگاه ها و دسته جات آزاد، با مربیگری ایشان شرکت کردم. آقای فخرالدینی در پیشرفت والیبال من زحمات فراوانی کشیدند و می توان گفت اصولی ترین فنون والیبال را بنده از این مربی باتجربه فرا گرفتم.

پس از برگزاری آن دوره از مسابقات، تمامی بازیکنان تیم ما به عضویت تیم های والیبال باشگاه های دیهیم و تاج درآمدند و من به عضویت تیم باشگاه دیهیم درآمدم. در واقع این تیم اولین تیم باشگاهی من بود و حدود 5 سال در آن بازی کردم و در سال 1345 قهرمان باشگاههای تهران شدیم.

 

س : در چه سالی و چگونه به عضویت تیم ملی والیبال ایران درآمدید؟

ج : در سال تحصیلی 42-1341 که در دبیرستان خرد تحصیل می کردم مسابقات ناحیه ای ما در « دبیرستان (کالج) البرز » که چندین زمین والیبال آسفالته داشت برگزار می شد. و مسابقات بین نواحی مختلف در استادیوم امجدیه سابق یا شیرودی فعلی در زمین خاک رُسی انجام می گرفت که جایگاه تماشاچیانی حدود یکهزار نفر داشت. در حین مسابقة فینال سیکل اول آموزشگاههای ناحیه ای که تیم ما یکی از دو تیم فینالیست بود یک لحظه چشمم در میان تماشاچیان مسابقه به آقای « حسین جبارزادگان » مربی تیم ملی آن زمان و نیز آقای « محمد همت یار » که از بازیکنان طراز اول تیم ملی بودند افتاد.

 وجود آن دو، موجب شارژ روحی بنده شد و سعی کردم بهترین بازی خود را به نمایش بگذارم. و بعد معلوم شد آقای « نعمتی » که سرپرستی مسابقات آموزشگاهی منطقة ما را بر عهده داشتند و بازیهای مرا در کالج البرز دیده بودند، به آقای جبارزادگان توصیه کرده بودند فینال مسابقات ما را در امجدیه ببینند. و بعد از آن مسابقه، ایشان مرا به اردوی آمادگی تیم ملی والیبال ایران که قرار بود در مسابقات انتخابی المپیک 1964 توکیو که – در هندوستان برگزار می شد – شرکت کند، دعوت کردند. این دعوت برای من که نوجوانی بیش نبودم،  بسیار ارزشمند بود و انگیزة مرا برای پیشرفت دو چندان کرد. پس از سپری شدن اردوی 10 روزه، کاملاً احساس می کردم در بین 4 الی 5 بازیکنی قرار دارم که از وضعیت بهتری برخوردارند.

اما آقای جبارزادگان به خاطر سن کم، مرا انتخاب نکردند و وقتی آقای نعمتی از ایشان در زمینة این عدم انتخاب سؤال کرده بودند با این پاسخ مواجه شده بودند: « ترسیدم این جوان کم سن و سال را انتخاب کنم و در میان بزرگسالان از لحاظ روحی تخریب شود و به همین دلیل، انتخاب ایشان را برای عضویت در تیم ملی به سال بعد موکول کردم. » و به این ترتیب یک سال بعد و در 17 سالگی به عضویت تیم ملی والیبال ایران درآمدم.

 


عکس شمارة 2 : تیم والیبال استان تهران قهرمان مسابقات قهرمان کشوری بروجرد – نفرات ایستاده از سمت چپ : زنده یاد چنگیز انصاری ( کاپیتان )، خلیل پاک نظر، خسرو ابراهیم، مسعود صالحیه، حسن کبیری، محمود مطلق، محمد حیدرخان، مهدی ستوده و مجتبی مرتضوی

نفرات نشسته از سمت چپ – مرحوم محمد همت یار و حسین تهرانی



س : در آن سال ها بابت بازی در باشگاه ها چه دستمزدی دریافت می کردید؟

ج : در آن زمان به بازیکنان بابت بازی کردن پولی نمی دادند و من یادم هست برای اولین بار که با تیم جوانان آقای فخرالدینی که اکثر آنان بچه های محلة ایشان بودند به بازیکنان گفته شد به منظور شرکت در مسابقات ماه آینده، هر بازیکن باید مبلغ 3 تومان برای تهیة شورت و پیراهن بپردازد. و من که در آن زمان روزی یک ریال پول توجیبی از پدرم دریافت می کردم به مدت یک ماه روزانه آن پول را در قلکم انداختم تا پول مورد نظر تأمین شد.

س : اولین مسابقة شما به عنوان عضو تیم ملی با کدام کشور بود و در کجا برگزار شد؟ و چه کسانی اعضای آن تیم را تشکیل می دادند؟

ج : اولین سفر ورزشی ام به کشور ترکیه بود که در تورنمنت بین المللی جام ریاست جمهوری آن کشور با تیم ملی در مسابقات مزبور حضور یافتم. در آن تورنمنت تیم های بزرگی از اروپای شرقی شرکت کرده بودند کـــه همیشه مقام های اول تا ششم جهان را در اختیار داشتند؛ مثل کشورهای شوروی، آلمان شرقی، لهستان، رومانی، مجارستان، بلغارستان و یوگوسلاوی.

 در آن مسابقات فقط توانستیم از تیم بلغارستان که نایب قهرمان جهان بود یک گیم با امتیاز 15 بر 6 برنده شویم و پس از خاتمة مسابقات سرپرست تیم ملی آقای « شریف زاده » در رختکن مسابقه 500 لیر به بنده جایزه دادند. تیم ملی اعزامی به تورنمنت ترکیه متشکل از 9 بازیکن بود. و علاوه بر من، آقایان حسن کرد، چنگیز انصاری، محمد همت یار، محمود مطلق، مجتبی مرتضوی، خلیل پاک نظر، حسن کبیری و جعفر طاهری اعضای آن تیم بودند.

 

س : برطبق اخبار آن روزگار جراید ورزشی در مسابقات آسیایی 1966 بانکوک تایلند جناب عالی بازی بسیار درخشانی را از خود به نمایش گذاشتید و در پایان مسابقات به عنوان اسپکر برتر قارة آسیا در آن دوره از مسابقات معرفی شدید، لطفاً در این زمینه نیز توضیح بفرمایید؟

ج : در آن دوره از مسابقات بین 13 تیم مقام سوم آسیا را بــــا دریافت مدال برنز، کسب کردیم. و البته به راحتی می توانستیم مقام دوم را به دست آوریم. چرا که، در مسابقه با کرة جنوبی گیم اول را از آن تیم بردیم ولی متأسفانه در گیم دوم دو بازیکن کلیدی و تأثیرگذارمان یعنی آقایان حسن کرد و چنگیز انصاری مصدوم شدند و گیم های بعدی را به آن تیم واگذار کردیم. من روی سکو رفتن و مدال برنز گرفتن آن مسابقات را هرگز فراموش نخواهم کرد.

 اکثر اعضای تیم ما را همان نفرات اعزامی به تورنمنت ترکیه و باز هم با مربیگری آقای حسین جبارزادگان تشکیل می دادند. تیم های شرکت کننده در مسابقات آسیایی بانکوک عبارتند بودند از: ژاپن، کره جنوبی، ایران، هندوستان، اندونزی، تایلند، چین تایپه، سیلان، پاکستان، برمه، فیلیپین، مالزی و سنگاپور. سخت ترین مسابقه ما در غیاب آقایان کرد و انصاری مقابل چین تایپه بود که اگر آن تیم را می بردیم از گروه خود بالا می رفتیم و شانس گرفتن مدال را می یافتیم.

و اگر می باختیم می بایست برای مقام های 7 تا 12 بازی می کردیم. در آن مسابقه حساس، 2-2 مساوی شدیم و کار به گیم پنجم کشیده شد. در زمان استراحت دو تیم، آقای جبارزادگان بازیکنان را جمع کردند و گفتند : « شما 3 ماه در آبادان روزی دو نوبت صبح و عصر تمرین کردید و از طریق پرداخت مالیات پیرزن ها به این مسابقات آمده اید و نتیجة همة زحمات سه ماهة شما به این گیم ( پنجم ) بستگی دارد. اگر این گیم را ببرید از جدول بالا می آیید و امکان گرفتن مقام برایتان وجود خواهد داشت و اگر ببازید باید برای ردة هفتمی تا دوازدهمی بازی کنید.

 و آن مربی بزرگ کــه از شخصیت بسیار استواری نیز بهره مند بودند، حین صحبت کردن اشک از چشمان شان جاری شده بود و ما که برای نخستین بار گریه آن انسان بزرگوار را دیده بودیم از لحاظ روانی آنقدر تحت تأثیر قرار گرفتیم که مصمم شدیم در گیم پنجم از جان مایه بگذاریم و آن گیم را با نتیجه 15 بر 2 بردیم و من که در داخل زمین احساس بی وزنی می کردم، بهترین بازی عمرم را در آن گیم به نمایش گذاشتم و سایر بازیکنان نیز انصافاً تلاش خود را به کار بردند. پس از این پیروزی فاحش در گیم پنجم و بردن مسابقه، همگی از مربی گرفته تا بازیکنان خوشحال بودیم. و هنگامی که به سوی اتوبوس مان حرکت می کردیم تا به محل اسکان خود رهسپار شویم در آن فاصله، دستی از پشت سر به شانه ام خورد! برگشتم ببینم دست کیست؟

دیدم دست مربی تیم چین تایپه بود که با بنده به زبان انگلیسی صحبت می کردند و بنده از یکی از خانم های والیبالیست ایران که برای تماشای این مسابقات آمده و به زبان انگلیسی مسلط بود خواهش کردم صحبت های آن مربی را برایم ترجمه کنند. مربی چین تایپه خودشان را این گونه معرفی کردند که علاوه بر مربیگری والیبال، استاد دانشگاه نیز، می باشند و خطاب به بنده و با چشمان گریان گفتند: « شما تمام زحمات دو سالة مرا بر باد دادید. » و پس از آنکه اشک های خود را با دستمالی پاک کردند، کارت ویزیت خودشان را به بنده دادند و گفتند: « دوست دارم شما به کشور چین تایپه بیایید تا شما را در دانشگاهی که در آن تدریس می کنم ثبت نام کنم و در باشگاهی که مربی آن نیز، هستم برایم بـــازی کنید. » و ادامه دادند: « دانشگاه مجانی، مسکن و غذا هم مجانی؛ به اضافة مبلغ قابل توجهی که از باشگاه به عنوان دستمزد برای تان خواهم گرفت.

و اگر با پیشنهاد من موافقت کردید آن را به من اعلام کنید تا یک هفته پس از پایان مسابقات به آدرس تان برایتان بلیط هواپیما بفرستم و منتظر ورودتان به کشورم باشم تا قرارداد امضاء کنیم. » به این نکته باید اشاره کنم که علاوه بر مربی چین تایپه مربیانی از کشورهای « آمریکا »، « ترکیه » و « کویت » نیز، با من صحبت کردند که برای بازی به آن کشورها بروم ولی من هیچکدام از این پیشنهادها را نپذیرفتم؛ برای اینکه تک فرزند پسر خانواده بودم و پدرم هم سن و سالی را سپری کرده بودند و در چنان شرایطی، ترجیح دادم که در ایران و در کنار خانواده ام بمانم.

 


عکس شمارة 3 : مسابقات قهرمان کشوری بـروجرد – مسعود صالحیه در حال دریافت حلقة گل از شادروان گلدوزیان – در این عکس تصویر جاویدان یاد رضا کاروان مربی ورزش نامدار مشاهده می شود.


س : تا جائی که اطلاع دارم تیم ملی والیبال ایران در دوران شما یک دوره در مسابقات جهانی والیبال شرکت کرده است. در این زمینه نیز توضیح بفرمایید؟

ج : پس از خاتمة مسابقات آسیایی سال 1966 بانکوک، دو تیم اول و دوم این دوره از مسابقات یعنی تیم های ژاپن و کرة جنوبی برای شرکت در مسابقات جهانی 1970 صوفیة بلغارستان انتخاب شدند. اما تیم دوم یعنی کره جنوبی از شرکت در آن مسابقات انصراف داد و به جای آن، خود به خود، تیم ایران که مقام سوم را کسب کرده بود برای شرکت در آن جام جهانی انتخاب شد.

 در مسابقات جهانی صوفیه 24 کشور که قبلاً با برگزاری مسابقات انتخاب شده بودند از قاره های مختلف می بایست در 4 گروه 6 تیمی و در چهار شهر مختلف بلغارستان مسابقات خود را انجام دهند. تیم ملی والیبال ایران در گروه اول مسابقات بود که مسابقات خود را در شهر صوفیه می بایستی با تیم های بلغارستان، یوگوسلاوی، ایتالیا، بلژیک و اسرائیل انجام دهد. و افتتاحیة مسابقات نیز می بایست بین تیم های ایران و یوگوسلاوی – که یکی از قوی ترین تیم های والیبال آن روز دنیا بود – انجام گیرد. و برای ما بسیار خوشحال کننده بود که قرعة یکی از دو تیم افتتاحیة مسابقات جهانی به نام تیم ما اصابت کرده بود. آن مسابقه بـــا حضور تمامی مقام های فدراسیون جهانی والیبال، برخی از مقامات بلندپایة بلغارستانی و حدود 6 هزار تماشاگر برگزار شد.

مسابقه پنج گیم شد و پس از 2 ساعت و نیم نبرد بی امان دو تیم، گیم پنجم را به دلیل کــم تجربگی حضور در مسابقات بین المللی به غول های والیبال یوگوسلاوی واگذار کردیم و آن مسابقه یکی از بهترین مسابقات تیم ملی والیبال ایران در سطح جهانی بود که موجب شگفتی دیگر تیم ها شده بود و فردای آن روز اکثر روزنامه های ورزشی و حتی غیر ورزشی بلغارستان به تعریف و تمجید از تیم ما به عنوان پدیدة آن دوره از مسابقات پرداخته بودند.

نکته ای که در اینجا باید به آن اشاره کرد این بود که هزینه شرکت در مسابقات جهانی صوفیه را فدراسیون والیبال ایران به دلیل نداشتن بودجه کافی نپذیرفت و باشگاه دخانیات که در آن سال قهرمان باشگاههای تهران شده بود تقبل کرد که هزینة اعزام تیم ملی را بر عهده بگیرد به شرط آنکه 5 بازیکن از بازیکنان آن باشگاه به اضافة 7 بازیکن تیم ملی و جمعاً 12 نفر به صوفیه اعزام شوند. و فدراسیون وقت والیبال ایران هم با این پیشنهاد موافقت کرد. در مسابقات جهانی بلغارستان از هر گوه 6 تیمی، تیم های اول و دوم برای 8 تیم نهائی برگزار کنندة مسابقات در صوفیه انتخاب می شدند و تیم های ردة پائین تر می بایست در سه شهر دیگر برای کسب عناوین نهمی تا بیست و چهارمی با یکدیگر به مبارزه بپردازند.

و تیم ما پس از برگزاری مسابقات مقدماتی در گروه خود به شهری به نام هامسکرآ اعزام شد و در ادامة مسابقات توانستیم تیم های تونس، گینه و فنلاند را شکست دهیم و به تیم آمریکا با نتیجه 3-2 باختیم و مقام بیستم آن دوره از مسابقات را بــــه دست آوردیم. برای ما شرکت در آن مسابقات جهانی بسیار هیجان انگیز بود که در کنار بازیکنان نامـــدار جهان مانند زالتانوف که ستارة تیم ملی بلغارستان بود و بسیاری دیگر از بازیکنان پرآوازه سایر کشورها که نام های شان را فراموش کرده ام، بازی می کردیم.

 یک روز پس از مسابقة افتتاحیه بین تیم ایران و یوگوسلاوی، بولتن روزانة فدراسیون جهانی والیبال که به دو زبان منتشر می شد عکسی از مرا در حالت اسپک زدن با توضیحی چاپ کرده بود. و نسخه ای از آن بولتن را آقای جمالی که خبرنگار اعزامی مجلة کیهان ورزشی بودند به من دادند که در آرشیو سوابق ورزشی ام همچنان موجود است.

 

عکس شمارة 4 : عکس یادگاری - از سمت راست مسعود صالحیه، یدالله کارگرپیشه و ماشاءالله فرخ منش.



س : اعضای تیم ملی والیبال را در مسابقات جهانی صوفیة بلغارستان علاوه بر شما چه بازیکنانی تشکیل می دادند؟ و چه کسی سرمربی آن تیم بود؟

ج : علاوه بر بنده، سایر بازیکنان عبارت بودند از آقایان حسن کرد ( کاپیتان )، مجتبی مرتضوی، محمد حیدرخان، مسعود میربابا، جمشید قدیری، حسن کیوان، یدا... کارگرپیشه، خسرو نیاکیان، فریبرز استخری، محمدرضا قاصدی ، ناصر میرفخرایی ( پاسور ) و سرمربی تیم آقای پروفسور ایم از کشور چکسلواکی بودند.

 

س : طی سالهای طولانی که در تیم ملی ایران، به عنوان یکی از شاخص ترین چهره ها بازی می کردید، کدام مسابقات ملی برایتان خاطره انگیز بود و شما از بازی خودتان رضایت بیشتری داشته اید؟

ج : در دورانی که عضو تیم ملی بودم از بازیهای خودم در مسابقات آسیایی سال 1966 بانکوک تایلند، مسابقات جهان 1970 صوفیة بلغارستان و بازیهای جام ریاست جمهوری استانبول ترکیه و همچنین بازیهای ارتش های سال 1347 تهران که مصادف با عضویتم در تیم ملی بود راضی بودم.

 

س : در همان دوران درخشان، بازیکنان نامدار و تأثیرگذار دیگری که جناب عالی را در تیم ملی همراهی می کردند – اگر چه پاسخ به این سؤال به لحاظ اخلاقی کمی سخت است - ، چه کسانی در زمرة بهترین ها بودند؟

ج : بازیکنانی که در آن دوران به نظر بنده شایستگی های منحصر به فردی داشتند عبارت بودند از آقایان حسن کرد، چنگیز انصاری، مجتبی مرتضوی، محمد حیدرخان، هوشنگ ملک لو، محمد همت یار، یدالله کارگرپیشه، خسرو نیاکیان، مصطفی ذوقی، ماشاءالله فرخ منش، ناصر میرفخرایی، مهدی صابرپور، امیر حیدری و حسین تهرانی.

 

س : راستی میانگین قدی بازیکنان تیم ملی ایران دوران شما با تیم ملی فعلی حداقل 15 سانتیمتر کمتر بوده، به یاد دارم قد جاویدان یاد چنگیز انصاری یک متر و 82 سانتیمتر بود و یا آقای حیدرخان از قدی حدود یک متر و 75 سانتیمتر و یا دست کم زیر یک متر و 80 سانتیمتر بهره می برد. و حال آنکه، آقای معروف پاسور اول تیم ملی – به عنوان کوتاه ترین بازیکن این تیم – از قدی معادل یک متر و 89 سانتیمتر برخوردار است. اما به اعتقاد بنده بار فنی تیم ملی والیبال آن روزگار – چه از لحاظ توپگیری و شیرجه های چند متری و سرویس های متنوع و حتی دفاع روی تور – به مراتب بالاتر از تیم ملی امروز است، نظر جناب عالی در این زمینه چیست؟

 

ج : در مقایسه بازیکنان تیم ملی والیبال دوران ما با بازیکنان تیم ملی فعلی ایران باید به این نکته تأکید کنم: بازیکنان زمان ما که همگی خوب، با تعصب، و به پیراهن تیم ملی و تیم باشگاه های خود عرق داشتند با بازیکنان تیم ملی امروز، بسیار فرق داشتند. در حال حاضر، بازیکنان تیم ملی از نظر میانگین قد بالاتر از بازیکنان زمان ما هستند و به دلیل تخصصی شدن پست های والیبال، از نظر فنی و کارهای تاکتیکی و به طور کلی پیشرفت علم در رشته های متعدد ورزشی، به ویژه در رشته های توپی و تاکتیک های جدید و پیشرفته و بدنسازی مدرن و شیوة تمرینات اصولی، مثل سرویس پرشی با ریسک بالا و تغییر قوانین والیبال در زمینه زدن اسپک از پشت خط یک سوم و حملات فریبی، از امکانات بیشتر و بهتری برخوردارند.

در زمان ما فقط یک سرمربی یا بهتر گفته باشم مربی بود ولی در حال حاضر در والیبال مدرن و پیشرفته، سازمان تیم های ملی امروز، از تعداد 10 الی 15 نفر به عنوان سرمربی، کمک مربیان، آنالیزورها، روان شناس، جامعه شناس، متخصص تغذیه و ماساژور بهره می برد و با برگزاری مسابقات تدارکاتی متعدد با تیم های طراز اول جهان، مقایسه بازیکنان تیم ملی امروز با تیم ملی چهار پنج دهة پیش قیاس مع الفارق است. و از طرفی فکر و ذهن اکثر بازیکنان فعلی آکنده از مادیات است و همواره به دنبال این هستند که کدام باشگاه پول بیشتری به آنها می دهد تا در تیم آن باشگاه بازی کنند و به طور کلی اقتصاد حرف اول را در ورزش امروز ایران و از آن جمله والیبال می زند. و همین مسأله سبب گردیده که بازیکنان هر سال و به خاطر دریافت پول بیشتر باشگاه خود را عوض کنند. اگر در زمان ما قانون امروزی والیبال، یعنی مسابقات به صورت رالی و داشتن لیبرو بود، شکی نداشته باشید که تیم ملی والیبال آن روزگار ایران می توانست در ردیف مدعیان قهرمانی جهان قرار بگیرد.

به هر تقدیر، قوانین جدید کمک های شایان توجهی به والیبال امروز کرده است. تیم ملی والیبال دوران ما از نظر توپگیری در سطح به مراتب بالاتری از تیم ملی فعلی ایران قرار داشت. در روزگار ما آقایان حسن کرد، چنگیر انصاری، مجتبی مرتضوی و مصطفی ذوقی در زمرة بهترین توپگیرهای جهان بودند و سرآمد آنان آقای کُرد بود.

 

عکس شمارة 5 : تیم والیبال ارتش ایران – قهرمان والیبال ارتش های جهان در عربستان سعودی – سال 57

مسعود صالحیه کاپیتان تیم والیبال ارتش ایران کاپ قهرمانی را دریافت کرده است.


س : در آن روزگار کدام باشگاههای تهران در رشتة والیبال در زمرة مدعیان قهرمانی باشگاههای پایتخت بودند و شما در دوران اوج خود در کدام باشگاه بازی می کردید؟

ج : در آن دوران تیم های طراز اول والیبال تهران متعلق به باشگاههای دخانیات، تاج، دیهیم، بوستان ورزشی، تهران جوان، دارایی، ایران امروز، پاس، عقاب و شاهین بود. بنده به قول شما در اوج دوران خـــود در باشگاه تاج بازی می کردم و آقای چنگیز انصاری شاخص ترین بازیکنی بود که مرا در آن تیم همراهی می کرد.

 در آن روزگار بازیکنان بزرگ به دلیل آنکه مسایل مالی برای شان اهمیتی نداشت به باشگاههای خود وفادار بودند. برای مثال بازیکن بزرگی همچون آقای حسن کرد سال های درازی در تیم باشگاه دخانیات بازی می کرد و بعدها مربی تیم همان باشگاه شد.

 

س : گویا در مسابقات قهرمان کشوری بروجرد شما دچار آسیب دیدگی کتف چپ شدید، این مصدومیت چگونه رخ داد؟ و داستان استفاده از هر دو دست شما به هنگام اسپک از چه زمانی آغاز شد؟

ج : در مورد استفاده از دو دست در اسپک باید به اطلاع شما برسانم که تخصص بنده اسپکر قدرتی و بیشترین حملاتم با دست چپ بود. و در مسابقات قهرمان کشوری شهر شما یک توپ رد شده از تور را با تمام قدرت اسپک کردم و در همان لحظه عضلة دلتوئید کتف چپم دچار مشکل گردید. به طوری که تا مدت کوتاهی دست چپم را به بدنم با پارچه می بستم که حرکت نکند. حتی لباس پوشیدن هم برایم سخت شده بود و پس از مسابقات قهرمان کشوری بروجرد باید خودمان را برای مسابقات آسیایی 1966 بانکوک تایلند آماده می کردیم و با توجه به شرایطی که برایم به وجود آمده بود و عضو ثابت تیم ملی بودم آقای جبارزادگان مربی تیم ملی خودشان مرا نزد چهار تن از بهترین پزشکان متخصص ارتوپدی آن زمان بردند.

 متأسفانه پس از معاینة آنان، من با چهار نظریة متفاوت روبه رو شدم؛ اولی گفت: « باید کتفم را جراحی کند » دومی گفت: « باید یک ستون گچی زیر بغل برای بی حرکت شدن دستم بزند »، سومی گفت: « باید هفت عدد آمپول روزی یکی به کتفم تزریق کند » و چهارمی گفت: « باید سه آمپول به کتفم تزریق کند. » آقای جبارزادگان انتخاب را بر عهدة خودم گذاشتند و بنده با آن سن و سال کم و مواجهه با چهار نظریه مختلف به ایشان گفتم: « هیچکدام را قبول ندارم و شما اجازه دهید با توجه به نزدیک شدن به امتحانات نهایی ششم دبیرستان که حوزه ای شده بود درسم را بخوانم و تا بعد از امتحانات اگر دستم خوب نشد به اتفاق هم تصمیم می گیریم که چه روشی را انتخاب کنیم. » ایشان با پیشنهاد من موافقت کردند و بنده هم رفتم دنبال درس خواندن و در تمریناتی که در تهران بود شرکت نکردم.

 اما عشق به والیبال موجب شد که در ضمن درس خواندن به فکر درمان کتفم نیز، باشم. به همین منظور اولین کاری که کردم نزد دو نفر از ماساژورهای قدیمی عرصة ورزش – که یکی از آن دو نفر والیبال را به خوبی می شناخت – رفتم. ماساژوری که والیبال را می شناخت به من چند نوع نرمش را با استفاده از دیوار و روزی دو بار و برای یک ماه پیشنهاد کرد و اضافه کرد که پس از این مدت، از دو دمبل یک تیکه ای که در آن زمان در همة فروشگاههای ورزشی یافت می شد و سبک ترین آنها نیم کیلویی بود برای مدت یک ماه به روشی که توصیه کرده بود استفاده کنم. و نتیجة این دو نرمش؛ 70 تا 80 درصد به بهبودی کتفم انجامید.

بعد از این بهبودی نسبی مدت سه ماه در تمرین های تیم ملی والیبال که در آبادان – به دلیل همسان بودن هوای آن شهر با بانکوک – برگزار می شد شرکت کردم. و البته در آغاز این تمرین ها به هنگام اسپک با دست چپ، با وسواس فراوان و به آرامی به توپ ضربه می زدم ولی مقدار کمی درد در کتفم احساس می کردم و آقای جبارزادگان که متوجه شدند از ضربه زدن با دست چپ واهمه دارم با من صحبت و توصیه کردند با دست راست اسپک بزنم

و ادامه دادند: « من اطمینان دارم که در مسابقات تایلند هم نیازی به اسپک زدن با دست چپ نخواهی داشت. » صحبت های این مربی باتجربه به من امیدواری داد که دست راستم - که در دو ســه جلسه تمرین اولیه می توانستم با آن به توپ ضربه بزنم - می تواند جایگزین مناسب دست چپم یا دست کم تا بهبودی کامل کتف چپم باشد و به توصیة آقای جبارزادگان در مدت سه ماهة اردو، عمل کردم. ضمن آنکه کم کم دست چپم هم رو به بهبودی کامل می گذاشت.

ولی ترس، مانع از استفادة ایده آل از آن می شد. تا اینکه به بانکوک رفتیم و هوای گرم و شرجی بالای آن شهر به سرعت بهبودی دست چپم خیلی کمک کرد و در تمرینات تایلند دیدم که ضربه زدن با دست چپم حتی ضربه های پرقدرت برایم مشکل ساز نیست. و شروع کردم با دست چپ به ضربه زدن به توپ. ولی زمانی که به بالای تور برای حمله پرش می کردم، به طور ناخودآگاه هر دو دستم بالا می آمد و این کار که برایم عادت شده بود، نه تنها برایم جالب بود، بلکه محاسن زیادی داشت.

چرا که، هر جا احساس می کردم با دست راست، راحت تر می توانم اسپک بزنم از همان دست استفاده می کردم و تا مدتهای مدیدی این کار را انجام می دادم و از هر دو دست استفاده می کردم؛ بــــه طوری کــــه دفاع روی تور تیم مقابل و توپگیرهای انتهای زمین حریف نمی توانستند تشخیص بدهند که زمان حمله از کدام دستم استفاده می کنم.

 


عکس شمارة 6 : تیم ملی والیبال ایران در کویت به منظور انجام مسابقة دوستانه

در این عکس مسعود صالحیه ( کاپیتان ) و ماشاء الله فرخ منش مشاهده می شوند.


س : بهترین مربیانی که در دوران ورزشی تان از آنها بهره بردید چه کسانی بودند؟

ج : مربیان باشگاهی بنده آقایان « فاروق فخرالدینی » و « خسرو نیکوپایان » بودند و مربیان تیم ملی ام آقـــایان « حسین جبارزادگان» ، « پروفسور ایم » از کشور چکسلواکی و آقای « کرودای » ژاپنی بودند. ضمن آنکه علاوه بر این آقایان « داریوش جمالی » و « رضا جباری » نیز، در پیشرفت ورزشی ام خیلی به من کمک کردند. همچنین زمانی که بازیکن تیم ملی ارتش بودم آقای « کمال پورهاشمی » مربی من بودند و از ایشان نیز نکته های ارزشمندی آموختم.

 

س : چند سال عضو تیم ملی والیبال ایران بودید و در چه مقاطعی کاپیتانی این تیم را برعهده داشتید و سرانجام، چه بهرة مادی از رهگذر سالها خدمت به والیبال کشور بردید؟

ج : حدود 12 سال بازیکن تیم ملی بودم و مسؤولیت کاپیتانی این تیم معمولاً بر عهدة آقای حسن کرد بود و در زمانی که در بعضی تورنمنت ها و یا مسابقاتی که آقای کرد حضور نداشتند من به عنوان کاپیتان انتخاب می شدم و در چند مقطع تاریخی هم کاپیتان تیم ملی جوانان بودم که در مقابل تیم های ملی جوانان ژاپن و آذربایجان شوروی این وظیفه را عهده دار بودم. و تنها امتیاز مالی دوران ورزشی ام در زمان مربیگری تیم ملی آقای جبارزادگان بود که « ماهیانه مبلغ 200 تومان » از فدراسیون والیبال دریافت می کردم.

 

س : در چه سالی از بازی والیبال خداحافظی کردید و بعد از خداحافظی در زمینة مربیگری چه فعالیت هایی داشتید؟

ج : در سال 1351 از تیم ملی خداحافظی کردم و همزمان با تیم ارتش ایران به چین رفته بودم و در شهر ننین چین به طور رسمی از بازی والیبال خداحافظی کردم. و توپی را که در مسابقه مقابل تیم ارتش چین از آن استفاده شد، همة بازیکنان ارتش های ایران و چین به اضافة پرچم یادبود کاپیتانی آن مسابقه را برایم امضاء کردند، که آنها را به عنوان دو یادگار ارزشمند آخرین بازی والیبالم هنوز هم دارم.

پس از خداحافظی از والیبال، یک سال بعد؛ یعنی در سال 1352 و در زمانی که ریاست فدراسیون والیبال بر عهدة آقای « فرهاد مسعودی » بود به عنوان سرمربی تیم ملی بزرگسالان انتخاب شدم و بلافاصله در یک کلاس مربیگری بین المللی در پراگ چکسلواکی شرکت کردم و مدت مربیگری ام در تیم ملی در آن برهه 2 سال ادامه داشت.

ضمن آنکه در سال های 1353 و 1362 در دو کلاس مربیگری بین المللی ( کاتاگوری 1-2-3 ) باز هم در کشور چکسلواکی و در پایتخت این کشور شرکت نمودم. پس از آن و در سال های 1363 و 1364 در زمانی که آقای « خاکی » رئیس فدراسیون والیبال بـودند سرمربی و مدیر تیم های ملی بودم و در زمانی که آقای « یزدانی خرم » ریاست فدراسیون والیبال را عهده دار شدند در سالهای 1365 و 1366 نیز، یک سال سرمربی تیم ملی و یک سال هم مدیر تیم های ملی بودم.

افزون بر مربیگری تیم ملی مدت 8 سال هم سرمربی تیم ارتش ایران بودم و دو مدال طلا از مسابقات ارتشهای جهان و یک مقام چهارمی در سوالونیک یونان و یک مقام پنجمی در باری کشور ایتالیا و مسابقات دوستانه با تیم های ارتش کشورهای چین، اتیوپی، شوروی، عربستان سعودی، یونان و ایتالیا حاصل آن دورة مربیگری ام بود. به این نکته باید اشاره کنم که یکی از دو مدال طلای مسابقات ارتش های جهان را به عنوان بازیکن در مسابقات جهانی سال 1347 تهران دریافت کردم و مدال طلای دوم را به عنوان سرمربی تیم ارتش ایران و کسب مقام قهرمانی در ریاض عربستان به دست آوردم.

 

س : چه گونه شد که به عنوان افسر به خدمت شهربانی درآمدید؟ و چطور شد که شهربانی را ترک کردید و اصطلاحاً در بخش کشوری به کار مشغول شدید؟

ج : در سال 1347 چون عضو تیم ملی والیبال بودم بدون کنکور به دانشکدة افسری شهربانی رفتم و تا زمان سرگردی در تیم باشگاه پاس بازی می کردم و طی آن سالها چندین مقام دوم و سومی و یک مقام اولی در باشگاههای تهران را در سال 1349 به دست آوردم و چندین سال هم در مسابقات داخلی نیروهای مسلح ایران شرکت داشتم و از آن مسابقات نیز، چندین مدال کسب کردم. در همان دوران خدمت در شهربانی به مدت 6 سال رئیس هیأت والیبال استان تهران بودم و در زمان سرگردی سرمربی تیم ملی والیبال ایران بودم و سرانجام در سال 1362 از شهربانی به سازمان تربیت بدنی منتقل شدم.

 



س : به نظر می رسد به عنوان سرمربی تیم های باشگاهی هم فعالیت داشته اید لطفاً در این زمینه نیز، توضیح بفرمایید؟

ج : مدت 5 سال به عنوان سرمربی تیم های باشگاههای ذوب آهن و فولاد مبارکة اصفهان مربیگری کردم و مدت 2 سال نیز، سرمربی تیم آبگینه قزوین شدم و به این ترتیب، در مجموع 7 سال در مسابقات سوپر لیگ کشور به عنوان سرمربی فعالیت داشتم.

 

س : گویا سرمربی تیم ملی ناشنوایان کشور هم بوده اید، صرف نظر از اینکه مسؤولیت مربیگری ایــن عزیزان دشواری های خاص خود را دارد، آیا در دوران شما و در سطح جهان تیم ملی ناشنوایان ایران عناوینی کسب کرد؟

ج : مدت 12 سال هم سرمربی تیم ملی ناشنوایان ایران بودم و در چهار المپیک ناشنوایان ( دیف المپیک ) به کشورهای نیوزلند، استرالیا، دانمارک، چین تایپه اعزام شدیم و حاصل آن مسابقات یک نایب قهرمانی ( مدال نقره ) دو مقام سومی ( مدال برنز ) و یک مقام چهارمی بود. و در سال 1388 با مربیگری برای همیشه وداع کردم. و در نهایت، از زمان آقای « امیرامین » که اولین رئیس فدراسیون والیبال ایران بودند تا زمان آقای « دکتر داورزنی » رئیس فعلی این فدراسیون یعنی از سال 1341 تا 1388 به عنوان بازیکن، سرمربی، مدیر تیم ملی و مدرس والیبال در فدراسیون مزبور انجام وظیفه کرده ام.

 

س : در دوران مربیگری خود در تیم ملی چه بازیکنانی را تعلیم می داده اید؟

ج : بازیکنانی را که من در تیم ملی افتخار مربیگری شان را داشتم عبارت بودند از آقایان هوشنگ ملک لو، یداله کارگرپیشه، مهدی صابرپور، امیر حیدری، محمود محب، مصطفی ذوقی، ماشاء الله فرخ منش، محمود چایچی، منوچهر آخشین، احمد پورکاشیان، جیمس پارسیان، رضا چیتگر، خسرو نیاکیان، ایرج مظفری، محمد نجاتی، محمود افشاردوست، احمد لاهوتی، جهانگیر تراب پور، علی مؤذن، حسین معدنی، کیوان مجردی، محمد غیاثی، محمدشعبان خمسه و محمدرضا دامغانی.

 

س : آیندة تیم ملی والیبال ایران را با آقای لوزانو – دستیار سابق آقای ولاسکو – چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا تیم ملی ایران با این سرمربی می تواند به مسابقات المپیک راه یابد؟ گذشته از آن، بـــــرای آنکه ایـــن تیم – صرف نظر از ناکامی های پی در پی اخیر – همچنان بتواند خود را به عنوان تیمی مطرح در سطح جهان معرفی نماید، چه برنامه ریزیهایی را لازم دارد؟

ج : آینده تیم ملی والیبال ایران را با سرمربی مجربی چون آقای لوزانوی آرژانتینی و دستیار هموطن شان آقای سیچلو خوب می بینم. زیرا آقای لوزانو از نظر کوچینگ و رهبری تیم همسطح آقای خولیو ولاسکو و آقای سیچلو نیز، طراح تمرینات بسیار خوبی می باشند.

 و ایشان هم قبلاً دستیار آقای ولاسکو بوده اند. و چنانچه هماهنگی خوبی بین مربیان و بازیکنان به وجود بیاید تیم ما موفق خواهد شد به المپیک 2016 ریو برزیل راه یابد. برگزاری لیگ منسجم و خوب، اردوهای خوب، مسابقات تدارکاتی با تیم های سطح بالای جهان و تمرینات سخت و منظم و همدلی بازیکنان با یکدیگر و تقویت روحیة جنگندگی، خودباوری و اعتماد به نفس تیمی، احترام به کادر فنی و نظر داوران و وارد نشدن بازیکنان به فضای حاشیه ای، از جمله عوامل موفقیت تیم ملی خواهند بود.

 

س : نقش آقای « ایوان » را – که در دوران بازیگری شان به یوری گاگارین شهرت داشته اند – در بنیانگذاری والیبال نوین ایران و در دوران ریاست فدراسیون آقای یزدانی خرم چگونه ارزیابی می کنید؟

ج : آقای ایوان ستارة تیم ملی والیبال شوروی سابق بودند و به دلیل پرش های بلند خود در دوران بازیگری شان در والیبال آن روزگار جهان، به یوری گاگارین - نخستین فضانورد این کشور - شهرت یافته بودند. در دورانی که آقای یزدانی خرم ریاست فدراسیون والیبال ایران را بر عهده داشتند، آقای ایوان را از طریق آقای داریوش جمالی که دبیر فدراسیون بودند به ایران دعوت کردند و ایشان مدت 14 الی 15 سال از طریق استعدادیابی نوجوانان و جوانان بلند قد در سراسر ایران به عنوان مبنای فعالیت خود و آموزش به آنان در امر مربیگری، به قول شما والیبال نوین و امروزی ایران را بنیان نهادند. آقای ایوان در مدت حضور خود در ایران از نظر دفاع روی تور و ساعد بازیکنان به طور اصولی کار کردند و اکثر بازیکنانی را که ایشان پرورش دادند به تیم های ملی جوانان و بزرگسالان راه یافتند.

 

س : چند فرزند دارید و آیا آنان نیز مانند جناب عالی والیبالیست شده و راه پدرشان را ادامه دادند یا خیر؟ علاوه بر فعالیت ورزشی در زمینة دیگری نیز، فعال بـــوده اید؟ و بالاخره در حال حاضر اوقات فراغت تان را چگونه سپری می کنید؟

ج : بنده در سال 1357 ازدواج کرده ام و دارای دو فرزند پسر هستم که هر دو مهندس؛ یکی در رشته تکنولوژی صنعتی و دیگری در رشته کامپیوتر هستند. پسر کوچکم در والیبال کار کرده و اصول صحیح والیبال را زیر نظر مربیان مینی والیبال آموزش دیده و در مسابقات نونهالان و نوجوانان شرکت داشته اند.

 اما برخلاف من که والیبال را به صورت حرفه ای دنبال کرده ام ایشان به این ورزش نگاهی تفننی داشته اند. من به مدت 10 سال در کار صنایع دستی فعال بودم و پس از آن بیشتر اوقاتم صرف خانواده و دوستان قدیمی می شود.

 


عکس شمارة 7 : سال 91 – مسابقات والیبال قهرمانی باشگاه های استان تهران « جام مسعود صالحیه »


س : و به عنوان آخرین سؤال اگر خاطره ای از مسابقات قهرمان کشوری بروجرد دارید برای دوستداران والیبال ایران بفرمایید. و با توجه به امکانات کم آن روزگار، آیا شهر ما میزبان موفقی در زمینة برگزاری آن مسابقات بود؟

ج : از قضا، اولین باری که در مسابقات قهرمان کشوری شرکت کردم میزبان مسابقات؛ شهرستان بروجرد، که از نظر برگزاری آن دوره از مسابقات در حد عالی بود. به ویژه استقبال مردم خونگرم و مهربان آن شهر همیشه در ذهن من باقی خواهد ماند. در آن مسابقات بود که با بازیکنان بسیار خوب و با معرفت تیم بروجرد و مربیان بزرگواری همچون آقایان مطهری و کاروان آشنا شدم؛ انسانهای شریف و والایی که خبر درگذشت شان به راستی مرا متأثر ساخت.

 و نیز، خبر فوت برخی از بازیکنان آن تیم همچون آقایان جلال طباطبایی، محمد گلدوزیان، حسن یگانه و رضا مهدوی، برایم اندوهبار بود. و امیدوارم روح بلند تمامی آنان قرین رحمت خداوندی گردد. همچنین از استاد عزیز و فرزانه ام جناب آقای رحمانی که ارادت خاصی به ایشان دارم و مانند یک برادر دوست شان می دارم به خاطر برگزاری این مصاحبة طولانی سپاسگزاری می نمایم.

و در پایان، وظیفه دارم که از تمامی معلمین ورزش مدارسی که در خدمت آنان بوده ام و از همة مربیانی که در طول مدت بازیگری والیبال به گردن من حق داشته اند و نیز، از خبرنگاران ورزشی که با گزارش های خـــود مرا مورد لطف قرار داده اند و تماشاگرانی که به عنوان سرمایة اصلی ورزش با تشویق های بی امان شان به مــــن روحیه می بخشیده اند، تشکر کنم.

 و برای عزیزانی چون زنده یادان حسین جبارزادگان، چنگیز انصاری، مجتبی مرتضوی، محمد همت یار و ... که دار فانی را وداع گفته اند حضور در سراپردة قرب الهی و برای دیگر دوستانی که در عرصة والیبال فعال و در آن سالها در کنارم بوده و در قید حیات می باشند، تندرستی و کامیابی آرزومندم و دست یکایک آنان را می بوسم.



عکس شمارة 8 : یکی از جدیدترین تصاویر مسعود صالحیه



کارنامة مسعود خان صالحیه در یک نگاه

مسابقات آموزشگاه ها

1-     قهرمان سیکل های اول دبیرستان های تهران با تیم دبیرستان خرد ( 1341 )

2-     قهرمان سیکل های دوم دبیرستان های تهران با تیم دبیرستان فرهمند ( 1342 )

3-     قهرمان سیکل های دوم دبیرستان های تهران با تیم دبیرستان مجد ( 1343 )

4-     قهرمان سیکل های دوم دبیرستان های تهران با تیم دبیرستان مروی ( 1344 )

5-     قهرمان آموزشگاه های کشور در کرمان ( 1342 )

6-     قهرمان آموزشگاه های کشور در تبریز ( 1343 )

7-     قهرمان آموزشگاه های کشور در شیراز ( 1345 )

 



عکس شمارة 9 : تصویر دسته جمعی از شرکت کنندگان کلاس داوری درجه 3 داوری والیبال در بروجرد ( سال 57 )



مسابقات باشگاه های تهران

1-     قهرمان باشگاه های تهران با تیم باشگاه دیهیم ( 1345 )

2-     قهرمان باشگاه های تهران با تیم باشگاه پاس ( 1349 )

3-     چندین مقام دوم و سوم باشگاه های تهران با تیم باشگاه پاس

4-     عضویت در تیم های باشگاهی تاج، دخانیات و همایون

مسابقات قهرمان کشوری

1-     قهرمان مسابقات قهرمانی کشور با تیم استان تهران در شهرستان بروجرد ( 1345 )

2-     قهرمان مسابقات قهرمانی کشور با تیم استان تهران در شهرستان ارومیه ( 1346 )



عکس شمارة 10 : مسعود صالحیه سرمربی تیم ملی والیبال ایران همراه با ماشاءالله فرخ منش در حال سرو غذا در کویت



مسابقات نیروهای مسلح

1-     شرکت در مسابقات نیروهای مسلح از سال 1347 الی 1352 و کسب چندین مقام اول و دوم در این مسابقات

مسابقات ارتش های جهان

1-     قهرمان ارتش های جهان در تهران ( بازیکن – 1347 )

2-     مقام پنجم ارتش های جهان در سالونیک یونان ( بازیکن – 1350 )

3-     مقام چهارم ارتش های جهان در باری ایتالیا ( سرمربی – 1352 )

4-     قهرمان ارتش های جهان در ریاض عربستان سعودی ( سرمربی – 1356 )

5-     چندین مسابقه دوستانه با تیم ارتش ایران در کشورهای شوروی، چین و اتیوپی ( بازیکن )

6-     دو مسابقه دوستانه با تیم ارتش ایران در تهران با تیم ارتش شوروی (زسکا) و عربستان سعودی (سرمربی)

7-     تعداد بازی در تیم ارتش ایران : 10 بازی

عضویت در تیم ملی ایران به مدت 12 سال

1-     مقام سوم مسابقات آسیایی بانکوک تایلند ( 1966 )

2-     مقام پنجم مسابقات آسیایی بانکوک تایلند ( 1970 )

3-     عدم شرکت در مسابقات آسیایی تهران به علت عدم توافق با مربی ژاپنی ( 1974 )

4-     مسابقات دوستانة تیم ملی ایران در خارج از کشور با تیم های ملی کشورهای کویت، ترکیه، ارمنستان شوروی، آذربایجان شوروی، ترکمنستان شوروی، چین، ژاپن و هنگ کنگ ( بازیکن )

5-     مسابقات دوستانة تیم ملی ایران در داخل کشور با تیم های ملی ژاپن و آذربایجان شوروی

6-     شرکت در مسابقات قهرمانی جهان در صوفیة بلغارستان ( 1970 )

7-     خداحافظی از تیم ملی در کشور چین پس از بوسیدن توپ، تور و زمین بازی ( 1352 )

8-     تعداد بازی با تیم ملی ایران ( 80 بازی )

مربیگری، مدیریت و تدریس

1-     مربیگری در تیم ملی به مدت 3 سال

2-     مدیریت تیم های ملی به مدت 2 سال

3-     مربیگری در تیم ارتش به مدت 3 سال

4-     شرکت در 3 کلاس مربیگری بین المللی والیبال درکشور چکوسلواکی ( 1352-1353-1362 )

5-     ریاست هیأت والیبال استان تهران به مدت 6 سال

6-     مدرس فدراسیون والیبال به مدت 12 سال

 

مربیگری در تیم ملی ناشنوایان به مدت 12 سال

1-     نایب قهرمان المپیک ناشنوایان در کپنهاک دانمارک

2-     مقام سوم المپیک ناشنوایان در کریس – چرج نیوزلند

3-     مقام سوم المپیک ناشنوایان در ملبورن استرالیا

4-     مقام چهارم المپیک ناشنوایان تایوان چین تایپه




عکس شمارة 11 : مسعود صالحیه همراه با تیم والیبال همدان در حال عبور توپ از دو مدافع تیم ملی والیبال کویت ( سال 47 )


عکس شمارة 12 : مسابقة دوستانه بین تیم های ملی والیبال ایران و آذربایجان شوروی – مسعود صالحیه در حال اسپک ( سال 48 – تهران )


عکس شمارة 13 – مسابقات باشگاههای تهران – بین تیم های پاس و تاج تهران ( سال 50 ) مسعود صالحیه در حال اسپک با تمام قوا


عکس شمارة 14 – تیم ملی والیبال ناشنوایان ایران – نایب قهرمــان مسابقات ناشنوایان جهان – دانمارک ( سال 60 ) مسعود صالحیه سرمربی تیم


عکس شمارة 15 : مسعود صالحیه نفر اول از سمت راست در ردیف نشسته و در سن 14 سالگی اولین شرکت ایشان در مسابقات دسته جات آزاد و باشگاه های تهران ( سال 39 )


عکس شمارة 16 : سال 49 – مسعود صالحیه در حال اسپک در مسابقات والیبال باشگاههای تهران


عکس شمارة 17 : تیم والیبال منتخب تهران – ردیف ایستاده از سمت راست : مسعود صالحیه ( کاپیتان )، عزیز پرتوی، محمود چایچی، مصطفی ذوقی، فریبرز استخری، ماشاءالله فرخ منش

ردیف نشسته از سمت چپ : محمد میرفتاح، مهدی صابرپور، بهمن نایب اصلی، جواد محتشمیان، امیر حیدری

  • farhad davoodvandi