کوهنوردان بروجرد

 

اتفاقاتی که برای

 

کوهنوردان بروجردی رخ می دهد

به قلم : فرهاد داودوندی

مفقود شدن گروه هایی از کوهنوردان بروجردی، مجروح و مصدوم شدن تعدادی در صعودهای بخصوص زمستانی، جان باختن ناباورانه تنی چند از کوهنوردان خوش نام و کاربلد در رده های سنی مختلف طی چند سال اخیر باعث شده ورزش کوهنوردی در بروجرد تقریبا آمار بیشترین تعداد خبرهای ناگوار ورزشی را به خود اختصاص بدهد

دیگر عادت کرده ایم که مدتی یک بار خبرهای مختلفی از مصدومیت های جدی برای کوهنوردان شهرمان در ارتفاعات را بشنویم

شاید آمار دقیق مصدومین و مجروحین کوهنوردان بروجردی طی حداقل دو سال اخیر را بتوان از گروه های امداد و نجات هلال احمر و هیات های کوهنوردی شهرهای دیگر به مانند: ازنا، دورود، نهاوند، تهران و....... حتی بروجرد گرفت

آمار دقیقی نداریم، اما پرواز هلی کوپترهای امداد و نجات برای کمک به کوهنوردان گرفتار بروجرد در ارتفاعات شهرهای مختلف ظاهرا باید بسیار زیادتر از کمک به کوهنوردان شهرهای دیگر باشد

به راستی چرا کوهنوردان بروجردی اینقدر در صعودهای خود دچار مصدومیت، گم شدن در مسیر، جان باختن و حاشیه های جورواجور می شوند؟!  

شاید کم رنگ شدن آموزش، بها ندادن به قواعد قانونی کوهنوردی، بی توجهی به جان و سلامت همنوردان، رقابت های ناسالم، احترام نگذاشتن به طبیعت، کم رنگ شدن احترام به پیشکسوتان واقعی و صدها دلیل دیگر باعث شده که ورزشی که باید قدم به قدم  آن در راه صعود به قلل علاوه بر کسب سلامت جسمی و روحی، درس زندگی باشد به ورزشی تبدیل شده که هر روز رنگ حاشیه هایش از متن بیشتر می شود

انشعابات بسیار زیاد در بعضی گروه های کوهنوردی مجوز دار و بی مجوز و تشکیل گروه های کوچکتری که از دل گروه های بزرگتر پدید می آیند که خود اینها نیز پس از مدتی دچار انشعابات دیگر می شوند!!! به روز نبودن اطلاعات علمی تعدادی از ورزشکاران، عدم آگاهی از فرق بین طبیعت گردی با کوهنوردی و کوهپیمایی،

 اعتقاد نداشتن به ارائه برنامه های فصلی صعودها و عدم همکاری تنگاتنگ با هیات کوهنوردی برای ارائه ریز برنامه های صعود (به مانند تعداد افراد و مسیرهای رفت و برگشت) در برنامه های بلند مدت و حتی در برنامه های نیم روزه، مجهز نبودن به امکانات استاندارد کوهنوردی برای بسیاری از اعضا گروه ها، عدم ارتباط دوستانه با راه بلد های بومی در روستاهای مسیر صعود ....

 فقط تعدادی از مشکلاتی است که گریبان ورزش کوهنوردی بروجرد را گرفته، تا جائیکه  نمود بیرونی آن برای بیننده ای که کوهنورد نیست شنیدن بیش از حد آمار بالای تعداد مصدومین و مجروحین و جان باختگان در ورزش کوهنوردی بروجرد است

ختم کلام اینکه تا وقتی تعدادی از کوهنوردان خودشان به کوه با دیده احترام نگاه نکنند و اشتیاق برای آموزش در ورزش کوهنوردی جانشین "چشم و هم چشمی" و رقابت های ناسالم نشود

و اینگونه کوهنوردان روابط بسیار تنگاتنگی با هیات کوهنوردی بروجرد نداشته باشند، همچنان باید شاهد شنیدن خبرهای ناگوار از این ورزش مفرح در بروجرد ( بخصوص با شروع فصل سرما ) باشیم. والسلام.

 

پلیس بروجرد، دوست بچه ها

 

 

یادی از محرم سال قبل

پلیس بروجرد، دوست بچه ها

 

 

 

کار ارزنده جناب سرهنگ علی فرج نژاد

 

و همکاران محترم شان در عاشورای حسینی

 

امروز در مراسم عاشورای حسینی در بروجرد پسر بچه خردسالی  ( س. روزبهانی) گم شده بود و بسیار بی تابی می کرد

مامورین محترم مستقر در سه راه بحرالعلوم تحت سرپرستی جناب سرهنگ علی فرج نژاد فرمانده  محترم کلانتری 11 بروجرد با دیدن گریه و زاری این پسر بچه از وی مراقیت نموده و پسر خردسال  و مفقود شده را در کمترین زمان ممکن (آن هم در شلوغی بیش از حد مراسم عاشورا در سه راه بحرالعلوم بروجرد)،

با پیگیری های لازم و بسیار جدی به پدرش تحویل می دهند و خانواده ای را از نگرانی می رهانند( تا موقعی که آقای روزبهانی پدر این پسر خردسال برای تحویل گرفتن فرزندش نیامد، مامورین محترم در محل ماندند)

جا دارد خانواده ها به فرزندان خردسال خود یاد بدهند که پلیس دوست بچه ها و حافظ جان و مال و ناموس مردم است و در صورت گم شدن یا رخ دادن مشکلی برای شان، با دیدن اولین پلیس خود را به عمو پلیسه معرفی کنند

ختم کلام اینکه برای تمامی  مامورین دلسوز نیروی انتظامی  و بخصوص جناب سرهنگ علی فرج نژاد، جناب سروان حامد کرم الهی و دیگر مامورین  جان بر کف کلانتری 11 بروجرد که امروز خانواده ای را شاد نمودند آرزوی سلامتی داریم


عکس و گزارش از : فرهاد داودوندی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

طنز اجتماعی/ مصاحبه با کلنگ خنثی در لرستان

طنز اجتماعیمصاحبه با کلنگ خنثی در لرستان  فر هاد داودوندی - بروجرد : - سلام ، آقای کلنگ!- سلام، اما من آقا نیستم!- ببخشید، سلام خانم کلنگ!- اما من خانم هم نیستم!- عجب! اگر آقا یا خانم نیستی، پس چی هستی؟- من خنثی هستم!- اِه ! چه جالب! برای چی خنثی هستی؟- راستش کلنگی که فقط به زمین بخورد و ثمره ای نداشته باشد، خنثی است!- یعنی چی؟ میشه بیشتر توضیح بدهید؟-  جوونم واستون بگه! توی این استان لرستان خودمان، از هم جنس های کلنگ من در انبار ادارات هر شهری سه چهار تا دسته روبان گرفته وجود دارد! ما کلنگ های ته انباری سالی چند بار از انبار بیرون می آئیم و به دست روسای آن شهر ها در چند نقطه زمین هر شهر به زمین می خوریم! بعضی وقتها چنان ما را به زمین می زنند که پیش خودمان می گوئیم نکند این رئیس  با این شوری که در سر دارد ما را زمین نگذارد و طی بیست و چهار ساعت کلنگ زدن مداوم،  پی ساختمان را به تنهائی بکند!  اما نام به این نشان، که بعد از دو سه بار ما را به زمین زدن، دوباره سر از ته انبار در می آوریم! البته تا اینجای کار هم ایرادی ندارد! اما قضیه وقتی جالب میشود که روز کلنگ زدن، مصاحبه پشت مصاحبه که چنین خواهیم کرد و چنان خواهیم ساخت، اما نام به آن نشان که تجربه نشان داده فقط و فقط بعد از زدن کلنگ بر زمین فقط خوب حرف خواهند زد و در واقعیت نه چنین خواهند کرد و نه چنان خواهند ساخت!اینطور است که ما می شویم کلنگ  خنثی در لرستان!