خال سرطانی چهشکلی است؟
- ۰ نظر
- ۱۳ تیر ۹۵ ، ۱۹:۳۷
خاطرات یک وبلاگ نویس
چرا این همه عبوس و ناراحت؟
(22)
تیمهای فوتبال بروجرد
بخاطر حضور در جام ملتهای اروپا،
افتخار!!! بازی دوستانه
به تیم فولاد خوزستان را ندادند!!!
چه وقت قرار است جامعه خواب زده
ورزش بروجرد و لرستان بیدار شوند؟ الله و اعلم!
اولین
نایب رئیس فدراسیون دو و میدانی بعد از انقلاب،
مدیر تیمهای ملی دو و میدانی،
سر
مربی تیم ملی جانبازان و معلولین،
مدرس فدراسیون دو و میدانی و جانبازان،
عضو کمیسیون برنامه ریزی تربیت بدنی خوزستان،
قائم مقام تربیت بدنی دانشگاه شهید
چمران اهواز،
مدیر گروه ، گروه مدیریت برنامه ریزی شهید چمران،
4 دوره مدیر
تربیت بدنی دانشگاه شهید چمران،
6 سال سرمربی تیم ملی دو و میدانی معلولین امارات
متحده عربی،
حضور در المپیک بعنوان مربی،
مدرس ورزشی دارای مدارک A .B.C آسیا.
سفرهای ورزشی به 87 کشور دنیا،
کسب 180
مدال المپیک، جهانی و آسیائی توسط 42 نفر از شاگردان ورزشکارش
مربی بدنسازی پیشین تیم های فولادنوین خوزستان، استقلال اهواز، صنعت نفت آبادان، دیهیم اهواز، نساجی مازندران و نفت امیدیه
تنها گوشه ای از افتخارات استاد غلامرضا فهیمی می باشد.
ویژه نامه استاد علی حسین عزیزی بروجردی
( قسمت چهارم)
در وصف بروجرد
تو را ای شهر خوبم دوست دارم
شعر از: استاد علی حسین عزیزی بروجردی
تو محبوبی، تو زیبایی بروجــرد برای من تو دنیایی بروجــــــرد
من از تو هرچه را نیکوست دارم تو را ای شهر خوبم دوست دارم
تو شهر عشق و شعر و شور هستی تو همچون ماه غـرق نور هستی
بروجــــرد ای تمام هستی من تمام هستی و سر مستی من
تو شهر مردمی فرزانه هستی تو شهر شمع و گل ، پروانه هستی
بروجــــردی امام دین احمد شد ازخـــاک تو بر عالم سر آمد
تو را شیخ نجف زیبنده باشد از او رخسار تو تابنــده باشــد
بروجـــرد ای نگین کشور عشق همیشه همصدا با رهبــر عشق
تو در میــــدان دانش یکه تازی چو خورشیدی همیشه سرفرازی
تو مهد پاک زرینکوب هستی به دلها زان سبب محبوب هستی
شهیدی عالم فرزانه ی توست اوستا مستی از خمخانه ی توست
تو مهـــد آیتی آن پاک هستی از آنرو ماه در افلاک هســـتی
تو را سلطانی آن مرد خــدایی عطا کرده است نور و روشنایی
بروجــــردی شهیدی از تبارت که هست از خون پاکش اعتبارت
تو داری فخر از صاحب زمانی فقیهی مهــــربان و آسمــــانی
فقیهی نیک سیرت نیک کردار فقیهی عادل و عامل به گفتــــار
تو شهـــر ناطق و بحــرالعلومی تو مهد دانــش و بحر علومی
فقیهی همچو مولانا تو داری ادیبی خوب چون رعنا تو داری
تو در شعر و هنر فرزانه هستی سرو زلف سخن را شانه هستی
سخن سنجی چو مرشد از تبارت نکو مردی چو حاجب اعتبارت
تو را درشعر صامت چون نگین است چومه تابنده از او روی دین است
تو شهر صارمی ، شهر حزینی از آن رو با گل و بلبل قرینی
ادیبی نیک چون احسان تو داری که در شعر و ادب همچون بهاری
تو شهر فارسی و شهر مرآت من و دوری زتو هیهات ، هیهات
به تو دل داده ام ای شهر صادق بلند آوازه ای با نام شایق
تو را من تا ابد شاداب خواهم تو را بر تارک مهتاب خواهم
تو ای شهر عزیزم هرچه هستی عزیزی از تو دارد شور و مستی
"سخن هرچند گویم نا تمام است" که نامت برزبان خاص وعام است
همیشه با دلی از عشق سرشار کنـــــم این گفته را هر بار تکرار
من از تو هرچه را نیکوست دارم تورا ای شهر خوبم دوست دارم
زندگی نامه استاد علی حسین عزیزی
ادیب و شاعر معاصر بروجردی
فرهاد داودوندی- بروجرد:
استاد علی حسین عزیزی در تاریخ 1/10/1336 در محله خیابان 12 متری بروجرد چشم به جهان گشود.
دوره ابتدائی را در مدرسه جمال و سپس مقطع دبیرستان را در دبیرستانهای بحرالعلوم و محمدرضا شاه سابق گذراند.
از آنجا که به شعر و شاعری علاقمند بود در دوران مدرسه گاه گاهی به سرودن اشعار گوناگون و بخصوی اشعاری در رابطه با مسائل اجتماعی روی می آورد:
رفتم زبس اندر پی یک پاکت سیمان
آمد به خدا بر لب خشکیده من جان
آسان بشود مشکل سیمان اگر افتد
پخشش به در از دست بساز و بفروشان
در دوران دبیرستان، مرحوم منوچهر محمدی دبیر دبیرستانهای بروجرد مشوق استاد عزیزی برای سرودن اشعار جدی تر گردید. پس به خواندن اشعار حافظ،سعدی، رهی معیری، قیصر امین پور، کاکائی، علیرضا قزوه و محمد علی بهمنی روی آورد.
اولین شعر استاد عزیزی در زمان تحصیل در دبیرستان سروده شد، که قسمتی از آن به شرح زیر بود:
فلک از من چه می خواهی تو که بستی دهانم را
مروت کن اجازت ده که بگشایم زبانم را
استاد عزیزی از سال 1365 همکاری خودش را با مطبوعات و بخصوص نشریات: اطلاعات، کیهان، مجله شاهد، تربیت و رشد معلم آغاز کرد و از آنجا که فعالیت های جدی ادبی و هنری خود را بعد از انقلاب آغاز نمود ارتباط تنگاتنگی با انجمن ادبی بروجرد داشت و در جلسات آن بطور مستمر شرکت می نمود و در محضر بزرگان آن انجمن بر اندوخته های ادبی خود می افزود.
در سال 1382 اولین کتاب خود بنام" زیر سایه تنهائی" که گزیده اشعارش بود را توسط انتشارات حروفیه به چاپ رسانید.
حضور مستمر استاد عزیزی در محافل ادبی باعث گردید که ایشان سالها در مسئولیت های ادبی بعنوان داور، مدیر، دبیر یا سایر مسئولیت ها در جشنواره ها، مسابقات، همایش ها و نهاد های هنری و همچنین تاسیس مجامع هنری و عضویت در انجمن های هنری حضوری بسیار پر رنگ داشته باشد.
تا جائیکه هم اکنون در حدود 28 سال است ایشان اجرای جلسات ادبی شهرستان بروجرد را بر عهده دارد.
آثار منتشره استاد عزیزی تحت عنوان تحقیق، مقاله، یادنامه و مقالات در همایش ها، در کتب متعدد از جمله شرح زندگی نامه و اثر، در کتاب تذکره شعرای معاصر دکتر اولیائی، شرح زندگی نامه و اثر در کتاب سخنوران بروجرد مولانا، چاپ چندین اثر در کتاب سوگنامه 2 موسسه نشر آثار امام خمینی، چاپ چندین اثر در کتاب یادمان صامت بروجردی اداره ارشاد اسلامی، چاپ چندین اثر در کتاب یادمان همایش شعر پدر، چاپ چندین اثر در کتاب مفرغ و بلوط کاظم علیپور و چاپ چندین اثر در کتاب در سوگ خورشید، فقط قسمتی از فعالیت های ادبی ایشان است.
استاد علی حسین عزیزی در این سالها موفق به کسب عناوین بسیاری در کنگره ها و مسابقات هنری شده است.
از کتاب های چاپ شده وی می توان به گزیده اشعار زیر سایه تنهائی، کتاب محراب عشق، کتاب زندگی نامه یکصد نفر از شهدای شهرستان بروجرد و کتاب نقش انقلاب اسلامی در بیداری اسلامی اشاره نمود.
از دیگر آثار استاد علی حسین عزیزی که به تازگی چاپ شده و یا در حال ویرایش و زیر چاپ هستند نیز می توان به زندگینامه مشاهیر بروجرد( مرحوم محمد حسین حسین دوست)، زندگینامه مشاهیر بروجرد( آیت اله حاج آقا محسن شریعتمداری)، زندگینامه مشاهیر بروجرد( آیت اله مطهری بروجردی) و مجموعه اشعار: روح آدینه ( مجموعه اشعار در رابطه با آقا امام زمان"عج")، هشتمین بهشت( مجموعه اشعار در رابطه با امام رضا"ع") و کتاب من و ترانه و صحرا( مجموعه اشعار با موضوعات آزاد) اشاره نمود.
صحیفه درد
به بال شوق پرستو بهارمی رقصد
بیا که در دل تنگم قرار می رقصد
هنور در پس ابر نگاه تبدارم
غرور بی رمق انتظار می رقصد
برای دیدن یک لحظه مهربانی تو
تمام بودن من شعله وار می رقصد
من التهاب کدامین صحیفه دردم
که در من آتش غم بیشمار می رقصد
به پای عشق تو حلاج بی بهانه دل
چه عاشقانه به بالای دار می رقصد
بیا که در عطشت تا سپیده دم هر شب
نگاه منتظرم در گذار می رقصد
+++++++++++++++++++++++++++
زندانی
عمری است اسیر دل و زندانی خویشم
حیرت زده از بی سر و سامانی خویشم
در گستره خواهش و لب تشنگی چشم
من آینه کوچک حیرانی خویشم
امواج دل از بس زده بر صخره غمها
کاشفته کنون از شب طوفانی خویشم
در غربت انبوه صمیمیت دلها
آری نگران خط پایانی خویشم
تا لحظه بیداری و تا رویش پاکی
من همنفس دیده بارانی خویشم
آئینه رخسارم اگر سخت شکسته است
تکرار شب تار زمستانی خویشم
هر چند خزاعی شده ام لیک سحر وار
پر رایحه از شور غزلخوانی خویشم
@@@@@@@غزلی برای چشمت
گفتم غـــــزلی برای چشمت بامطلع آشــــــــــنای چشمت
شـــــــد ولوله ای عجیب برپا با گفتن ماجــــــــرای چشمت
هرکس که شنید وصف رویت شد عاشق ومبتلای چشمت
پروانه ی دفـــــــــتر خیـــــالم حیران شده در منای چشمت
ای دیده ی من به زیر پایــــت ای ساحل من صفای چشمت
ای در نفست بهــــــــار جاری من می شنوم صدای چشمت
روزی که چوگل طلوع کــردی شیدای توشد خدای چشمت
ابـــــــری است رواق دیدگانم هر ثانیـــــــه در هوای چشمت
دریاب مـــــــــرا به یک نگاهی ای هستی من فدای چشمت