وبلاگ شخصی فرهاد داودوندی

خبرهای فروشگاه لوازم یدکی اتومبیل، ورزشی، علمی، هنری، نجوم و ادبی بروجرد

وبلاگ شخصی فرهاد داودوندی

خبرهای فروشگاه لوازم یدکی اتومبیل، ورزشی، علمی، هنری، نجوم و ادبی بروجرد

خبرهای فروشگاه الوازم یدکی اتومبیل، ورزشی، علمی، هنری، نجوم و ادبی بروجرد

آقای صادق امیدی و کمک به نیازمندان

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۳۶ ب.ظ

 

آقای صادق امیدی و کمک به نیازمندان

مهربانی صفت بارز عشاق خداست

 

یادمان باشد از این کار ابایی نکنیم

 

 

همراه با دوست عزیزم جناب آقای " صادق امیدی "

 

( اهدا تعداد زیادی شیشه های مربا و کنسرو برای نیازمندان تحت پوشش سایت فرهاد داودوندی )

  • farhad davoodvandi

اقدام انساندوستانه ورثه مرحوم کاظم پور

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۳۴ ب.ظ

 

اقدام انساندوستانه ورثه مرحوم کاظم پور

 

اهدا مرغ و بسته های غذایی

 

ورثه محترم مرحوم کاظم پور به مناسبت سالگرد درگذشت آن مرحوم در اقدامی خداپسندانه تعداد زیادی مرغ و بسته های غذایی به خانواده های تحت پوشش سایت فرهاد داودوندی اهدا کردند

شادی روح مرحومه کاظم پور بخوانیم فاتحه با صلوات

  • farhad davoodvandi

امیر علی ابول زاده و کمک به نیازمندان

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۲۹ ب.ظ

 

کمک بسیار ارزشمند به نیازمندان

 

جناب آقای امیر علی ابول زاده در اقدامی انساندوستانه کمک بسیار ارزشمند و قابل توجهی به نیازمندان تحت پوشش سایت فرهاد داودوندی اهدا نمود

 

صمیمانه برای این همشهری جوان و نیکوکارمان و خانواده محترمش  آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون داریم 

  • farhad davoodvandi

آسیاب به نوبت!

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۲۶ ب.ظ

 

آسیاب به نوبت!


اگر مرگ داد است، بیداد چیست

 ز داد، این همه بانگ و فریاد چیست

از این راز، جان تو آگاه نیست

 بدین پرده اندر، تو را راه نیست

 

  • farhad davoodvandi

زندگی نامه استاد حسین سامانی

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۲۰ ب.ظ

 

زندگی نامه استاد حسین سامانی

 

 

استاد "حسین سامانی" کامپیوتر دو و میدانی ایران

 

 

بزرگمردی که زندگیش را وقف دو و میدانی بروجرد و لرستان کرد

 

 

 

 

بنام خداوند بخشنده مهربان

 

محمد حسین سامانی (مسعود) متولد 1/8/1340 بروجرد خیابان جعفری ،محدوده پارک وحدت و بعدها روبروی امام زاده جعفر (ع) در یک خانواده ۹ نفری، پدرم کارگر نانوا و محل سکونت مان یک اتاق در یک حیاط شریک ملکی با تعداد زیادی همسایه.

 

پدرم صبح قبل از طلوع آفتاب از خانه خارج و دیری از شب گذشته از سر کار بر می گشت وما هیچوقت اورا نمی دیدیم تا روز شنبه که روز تعطیلی او بود و آن روز، روز ویژه ای برای ما بود زیرا پدرم آنروز هر چه در توان داشت به ما رسیدگی می کرد.

 

مسؤلیت تربیت ما بعهده مادرم بود که بسیار حساس و دقیق بود و یکی از کارهای مادرم این بود که در تابستانها برای اینکه من و برادرهایم در کوچه ها ،رها و عاطل و باطل نباشیم دست ما را می گرفت و می برد ومی سپرد به صاحبان حرف و مشاغل که هم بیکار نباشیم و هم کاری یاد بگیریم.

 

با باز شدن مدارس فرصتهایی بدست می آوردم که به بازی بپردازم و بازیهای محلی زیاد ی که آن ایام مرسوم بود غالب بازیهای ما را شکل می داد.

 

محله ما به واسطه گود چال قلعه(چال قلا) که زمستانها پر آب می شد و سطح آن یخ می بست انواع و اقسام سر سره بازی و حتی بازی ای شبیه هاکی روی یخ و در بهار که رفته رفته یخها آب می شد و آبها فروکش می کرد کف گود می شد زمین بازی فوتبال و دیواره های آن پر از انواع  قورباغه، بزرگترها فوتبال بازی می کردند وما در قواره بازی با آنها نبودیم ما هم می رفتیم سراغ قورباغه ها وبا آنها سرگرم می شدیم و بخش زیادی از آنها را زنده شکار می کردیم و آنها را می بردیم در حیاط خانه رها می کردیم ،بعدش تصور کنید همسایه ها از سرو صدای آنها بخصوص در شب، چه می کشیدند .البته وقتی دعوایمان می کردند حساب کار دستمان می آمد.

 

در کلاس پنجم فوتبال را نیز به بازیهای دیگر اضافه نمودم و چون در محل از همه کوچکتر بودم ناچار شدم نقش دروازه بان را برعهده بگیرم و درون دروازه که از دو تا سنگ تشکیل شده بود به هنر نمایی بپردازم تا اینکه دو روز مانده به امتحانات نهایی پایه پنجم طی شیرجه ای که برای گرفتن توپ رفتم روی دستم افتادم و دستم شکست ،باقی قضایا بماند.

 

در دوره راهنمائی فاصله مدرسه یک کم دور شد و بعد از مدتی برای رفت برگشت سریعتر شروع کردم به دویدن و به مرور دویدن بصورت یک رفتار روزمره برای من شد ودر همان ایام یک تایم در بنگاه معاملات املاک نزد دایی ام مشغول به کار شدم و برای انجام وظایف خارج از بنگاه همیشه آنها را با دویدن دنبال می کردم و دائم در حال نفس ،نفس زدن بودم و از این حالت لذت می بردم.

 

ایام نوجوانی و دمدمی مزاجی،در آن دوران یک مدت هم افتادیم دنبال کشتی زیر نظر استاد غلامحسین گودرزی ،بعد از مدت کوتاهی پی بردم که این قضیه به بنده سازگار نیست ،چون در جریان تمرینات مدام قسمتهایی از بدنم ضرب خورده بود تا اینکه یکی از دفعات ضربه ای که به سینه ام خورده بود نفسم بالا نمی آمد و چندین شب ناله می کردم و پی آمد آن ناله ها مادرم به شدت مرا از رفتن به کشتی منع کرد و البته خواست خودم هم بود چون دیدم از عهده اش بر نمی آیم ،این بود که از دنبال کردن آن صرفنظر نمودم.

 

خدا رفتگان همه را بیامرزه مادر خدا بیامرز من به بنده می گفتند عمو جونعلی ،به زعم ایشان کسانی که سر هیچ کاری آرام و قرار ندارند و زود به زود از ایده ها و شغل خود دست بر می دارند ،حالا چرا عمو جونعلی ،ظاهرا شخصی به این نام و با این خصوصیات بوده،البته این دفعه چون خواست خودش بود ،قسر در رفتم.

 

موقعی هم که به دوران دبیرستان رسیدیم در دبیرستان خیلی از هم دبیرستانی ها قهرمان رشته های مختلف ورزشی بودند و جایگاه بالایی داشتند و این بود که ما در حاشیه قرار گرفتیم و با دوستی که بین بنده و آقای علی عندالله شکل گرفت، تیم فوتبالی با کمک هم کلاسیها راه اندازی کردیم و ضمن اینکه هر روزه فوتبال را دبیرستان و پارک وحدت و...دنبال می نمودیم، به واسطه هم کلاسیها با محلات دیگر نیز مسابقه برگزار می کردیم.

 

 

 

رفتن به تیمهای باشگاهی فوتبال را در آن دوران شروع کردم،تیم بانک ملی،گلرود،اتحاد جوان در رده نوجوانان، که البته در اتحاد جوان تحت مربیگری استاد علی مفید و سرپرستی آقای احمد مرادی روزهای خوبی را سپری نمودم و استاد بنده  و بچه خواهرم، حاج حمید رضوانپور  را در بازیهایی که داشتیم هر کدام را یک نیمه در بازی قرار می داد.

 

بعدها نیز در تیم باشگاهی غزال در کنار دوستان عزیز آقایان شاهرخ گودرزی ،بهرام غزالی ،برادران عندالله و سایر دوستان با کسب عنوان دوم، دسته دوم به دسته اول باشگاههای بروجرد صعود نمودیم.

 

در تمام سالهایی هم که فوتبال بازی می کردم فقط یک بار تا دقیقه نود در زمین بودم آن هم بازی جام حذفی در مقابل تیم شهید بیات از افتخارات فوتبال بروجرد و اینکه در این بازی در جلو دروازه در موقعیتی توانستم توپ را از مقابل سر آقای حمید فاضل ستاره دوست داشتنی فوتبال بروجرد بزنم و به پاس این موفقیت  مربی ما استاد شاهرخ گودرزی تا دقیقه  آخر بنده را در زمین نگهداشت.

 

در اسفند سال ۵۷ بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب و باز شدن مدارس دبیر ورزش دبیرستان ما استاد رحمان صالحی مسابقه ای به مسافت ۳ کیلومتر برگزار نمود و بنده بعد از آقای محمود گودرزی از فوتبالیستهای شناخته شده شهر دوم شدم و جایزه ما هم پیراهن های تیمهای ورزشی دبیرستان مربوط به قبل از انقلاب بود که اسم محمد رضا شاه جلوی سینه آن درج شده بود

 

آن جایزه از یک طرف اولین جایزه ورزشی بنده بود ،با آن در عرش سیر می کردم واز طرف دیگر نام قید شده روی سینه آن نمی گذاشت آنطور که می خواستیم آن را بپوشیم و حالشو ببریم.

 

بعد هم استاد در ادامه سال تحصیلی،تست ۵۴۰ متر را برای نمره امتحان اجرا نمود و رکورد بنده بعد از رکورد آقای محمد حسن میرزائی از قهرمانان دوومیدانی کشور، دومین رکورد دبیرستان شناخته شد.

 

در تابستان سال ۵۸ برای کارگری به قم رفته بودم با اتمام تابستان که از قم برگشتم ،هیأت دوومیدانی وقت به مدیریت استاد عبدالحسین فهیمی با همراهی استاد احمد عرب مسابقات صحرانوردی جهت گرامیداشت قهرمانان قدیمی بروجرد برگزار می نمودند که فرصتی پیش آمد و بنده در دومین مسابقه که گرامیداشت استاد هوشنگ ارشدی بود شرکت و در حضور زبده های دوومیدانی شهر  بعد از آقای محمد حسن میرزائی حایز رتبه دوم گردیدم. بعد آن مسابقه نیز با تشویق استاد فهیمی به دوومیدانی بروجرد پیوستم.

 

با دنبال کردن جدی دوومیدانی طی دو سال باقی مانده تا دوران خدمت سربازی ،در ۲ مسابقه صحرانوردی کشوری و یک مسابقه دوومیدانی کشوری در مواد ۸۰۰متر و ۱۵۰۰متر شرکت داشتم و دستاوردی از آن مسابقات ،قسمت ما نشد.

 

البته در رده بزرگسالان نیز در ماده ۱۵۰۰متردر انتخابی استان اول شدم ولی در رفتاری شگفت آور نفر دوم را به جای من به مسابقات اعزام نمودند.

 

سال ۶۰ هم به خدمت سربازی اعزام شدم و در زمان خدمت بسیار علاقمند بودم که دوومیدانی را دنبال نمایم ولی شرایط محدود دوره آموزشی و بعدش هم حضور در مناطق جنگی آن اجازه را به من نمی داد که اصرار زیادی به این کار داشته باشم.

 

با این حال در زمان خدمت،در دوران آموزشی ،زمان فراغت از آموزش، با دویدن دور پادگان و بازی والیبال و بعد از دوران آموزشی  با اعزام به مناطق جنگی در آنجا نیز بساط دویدن ،وزنه برداری ،پرش طول و سه گام را دایر و با جدیت بیشتر والیبال را دنبال می نمودیم.

 

بعد از خدمت نیز دو باره افتادیم دنبال تمرین و مسابقه زیر نظر اساتید دوومیدانی استاد پرویز صیفوریان واستاد مجتبی طیبی  بعدا هم به علت اتفاقات دیگری که برای من شکل گرفت دوران حضوربنده در زمینه قهرمانی دوومیدانی  تداومی نداشت

 

با اینحال با تمرینات جسته و گریخته دو عنوان سوم و اول ،در سالها۶۳ مدال برنز در ۴۰۰*۴ و سال ۶۷ نیز مدال طلا در ۴۰۰ * ۴ و حضور در دو فینال ۴۰۰متر و ۴۰۰متر بامانع برداشت بنده از حضور در مسابقات کشوری بود.

 

 

 

در اردیبهشت ماه سال ۶۲ بعد از اتمام دوران خدمت سربازی ،ضمن انجام کار برای گذران امور زندگی در تمرینات دوومیدانی نیز حاضر می شدم تا اینکه در اواخر دی ماه به واسطه آزمون حق التدریس که داده بودم، برای آموزش در مدارس ابتدایی پذیرفته شدم و بعد از یک هفته دوره، آموزش روش تدریس زیر زنده یاد مرحوم احمد محمدی روز دوم بهمن سال ۶۲ در روستای بیاتان مشغول به کار شدم.

 

۲۴ دانش آموز دختر پایه دوم آن مدرسه قسمت ما شد و از همان ابتدا به شدت شیفته و علاقمند آموزش و معلمی شدم

 

اما این شوق و ذوق دیری نپایید و اوایل اردی بهشت سال ۶۳  به دلایلی ابلاغ معلمی ما لغو و از کار کنار گذاشته شدم.

 

 بعد از مدتی نیز با شرکت در آزمون تربیت معلم ،در رشته علوم اجتماعی در تربیت معلم پذیرفته شدم.

 

سال  ۶۵ نیز بعد از اتمام دوره تربیت معلم به عنوان دبیر درس ادبیات، تاریخ و جغرافیا و عربی در مدارس روستایی بروجرد مشغول به کار شدم.

 

در تابستان سال ۶۳ هیئت وقت دوومیدانی برای آموزش دوومیدانی، فراخوان تشکیل کلاس دوومیدانی داده بود ،قریب ۵۰ نفر مراجعه و ثبت نام نمودند.

 

بعد از ثبت نام و موعد تشکیل کلاس ،رییس هیئت را کنار گذاشتند و مدتی هیئت رییس نداشت.

 

بچه‌های کلاس با مراجعه به استادیوم ،همین طور سرگردان  ،بازیهای بی هدفی را دنبال و غروب هم می رفتند و البته مزاحمت هایی نیز برای کسانی که ورزش قهرمانی می کردند داشتند.

 

 روز به روز داشت نفرات آنها کاهش می یافت تا اینکه یک روز بنده تصمیم گرفتم کمکی بکنم ،هم آنها را سرگرم کنم و هم ورزشکاران تمرین کننده آرامش داشته باشند، خود بنده نیز آن ایام به طور جدی برای شرکت در مسابقات تمرین می کردم.

 

این بود که آنها را جمع کردم و از آنها پرسیدم مایلند من آنها را تمرین دهم آنها نیز استقبال کردند و بنده شدم مربی آنها و بلافاصله همان روز کار را شروع کردم ،اما چون تجربه و برنامه ای نداشتم آن روز جلسه عملی را کوتاه برگزار کردم و در پایان جلسه عملی آنها را جمع نمودم ضمن هماهنگی برای جلسه بعد از آنها خواستم به موقع بیایند و به موقع بروند و انضباط و اخلاق و درس و از این حرفها

 

روزهای بعد هم با برنامه سر جلسه حاضر و آنها را تمرین و آموزش میدادم و طولی نکشید که مربیگری و تمرین آنها شد اولویت اول بنده و برنامه تمرینی خودم رفت به حاشیه.

 

رفته رفته آنهایی هم که غایب بودند دوباره آمدند و بعضی ها دوستانشان را نیز می آوردند چون که هیچگونه محدودیتی برای کم و زیاد آنها نبود و شهریه هم از آن موقع هم که بنده کلاس را به عهده گرفتم در کار نبود.

 

سالهای بعد نیز که تعداد آنها فراتر از پیش بینی شد این بود که از کمک  دوست گرامی آقای علیرضا مدیری و دانش آموزی بنام محمد رضا شهریاری برای اداره آنها استفاده می کردم، ناگفته نگذارم که در تمام سالهای فعالیت در دوومیدانی آقای مدیری در اکثر مواقع در کنار بنده حضور داشته است.

 

سال ۶۴ یا ۶۵ دانش آموزی بنام رضا روزبهانی از آن کلاس با کسب مدال نقره در مسابقات آمادگی جسمانی مدارس راهنمایی کشور و قریب به ۳۰ نفر از آنها در عضویت تیم بازیهای دبستانی استان لرستان به مربیگری استاد ارزنده آقای مجید باعزم در کشور به صورت تیمی صاحب گردن آویز نقره شدند و آن نتایج بواسطه اینکه احساس می کردم سهمی در آن دارم بسیار خوشحال کننده بود.

 

باپیگیری مربیگری بچه ها، که مختص تابستانها بود و به دنبال آن، اتفاقات دیگری هم برای من شکل گرفت .

 

 

برای نشاط بخشی به کلاس و تشویق بچه ها برگزاری مسابقه را نیز در دستور کار قرار دادم. این بود که ابتدا خودم چند مسابقه برای آنها برگزار نمودم و بعد از مدتی  استاد پرویز صیفوریان با پیشنهاد مسئولیت مسابقات هیئت و اجازه جمع کردن شهریه و باقی قضایا.. و زنده یاد مرحوم استاد رضا کاروان با امکانات  آموزش و پرورش به کمک بنده آمدند و از آن به بعد هم به طور مرتب دو هفته یکبار ،۹ ماده ، ۵ ماده برای بچه ها(نونهالان) و۴ ماده برای عموم مسابقه برگزار می نمودیم.

 

البته برگزاری مسابقات (مواد) بیشتر برای نونهالان از آن ایام تاکنون برای من از اولویت بیشتری داشته است.

 

برگزاری مسابقات از وظایفی بوده که از آن موقع ،همیشه به آن پرداخته ام و  از آن زمان تاکنون غالبا در کنار همه مسابقات هیئت دوومیدانی و آموزشگاههاحضور فعال داشته ام.

 

برگزاری دو دوره مسابقه باشگاهی در سالهای ۶۶ و۶۷ نیز در واقع گل مسابقات بود که دیگر بار تکرار نشد.

 

در سال ۶۶ موقعیتی پیش آمد و استاد کاروان بنده را بصورت اضافه کار جذب تربیت بدنی آموزش و پرورش نمودند و در روستای شیروانچقا مشغول انجام وظیفه شدم و دو سال بعد هم به درخواست مدرسه راهنمایی شاهد و موافقت استاد کاروان به صورت تمام وقت به عنوان دبیر ورزش در اختیار آن مدرسه قرار گرفتم.

 

از همان سال ۶۳ که به صورت خود خواسته مربی بچه ها شدم همیشه زیر نگاه و توجه استاد کاروان بودم.

 

سالهای ۶۶ ،۶۷ و ۶۸ دورانی بود که تغییرات اساسی در زندگی وکار من شکل گرفت و کلا زندگی من در مسیر ورزشی افتاد .

 

فعالیتهای ورزشی بنده بعد از آن در شکلها و موارد مختلف خود را نشان داد و هر کدام دستاوردهایی برای من داشت.

 

 

مسابقات خاص فرزندان شاهد

همانطور که در بالا اشاره نمودم، پیگیری روند مداوم آموزش و  همچنین برگزاری مسابقات متعدد داخل مدرسه ای و کلاسهای کانون ورزشی رایگان در اوقات فراغت مدرسه، باعث ارتقا ورزش مدرسه می شد و به تبع آن فرزندان شاهد نیز رشد چشمگیر ورزشی داشتند.

 

 به طوری  که در والیبال با این نفرات ۱.مهدی ایمانی۲.یعقوب مومنی ۳.مهدی سربندی ۴ و۵.برادران حسینی ،علی و محسن ۶. مجتبی کاووسی ۷. پیمان معظمی ۸. روح الله متش ۹.مصطفی آهار ۱۰.کر یم آورند  به عنوان نماینده استان صاحب یک عنوان دوم و چهار عنوان سوم در کشور گردیدند.

 

لازم به ذکر است اعضای تیم  تماما از دانش آموزان بروجردی بودند و فقط یک دوره یک دانش آموز خرم آبادی در تیم حضور داشت.

 

 و در دوومیدانی نیز هفت عنوان تیمی کشور را صاحب شدند  که دراین قسمت نیز در هفت دوره تنها ۳عضو غیر بروجردی در تیمها حضور داشتند.

 

در تمام ادوار مسابقات مربیگری ورزشکاران به جز یک دوره در والیبال که مربیگری آنها به عهده همکار گرامی استاد عزیزالله نستوهی بود بقیه ادوار مربیگری آنها را خودم دنبال می کردم.

 

البته در کشتی نیز  تحت امر حاجی آقا گندمکار از اساتید کشتی عنوانهای شاخصی بدست می آوردند.

 

در ادامه موفقیتهای فراوان آنها، بخش فراوانی از آنها نیز در رقابتهای ورزشی سطوح عادی نیز صاحب عنوانهای درخشانی گردیدند.

 

در راستای نتایج به دست آمده تلاشهای مدیر ارزنده، ورزشی و فرهنگی بنیاد شهید،  آقای احمد پناهی  قابل ستایش است. ایشان از دسته مدیرانی است که در پیشبرد کار نقش تعیین کننده ای دارند.

 

 

مسابقات علمی ،فرهنگی ،ورزشی معلمین ورزش

از سال اولی که معلم ورزش شدم (۶۶) به تشویق استاد کاروان حضور در مسابقات یاد شده را نیز شروع کردم ودر همان سال همراه با استاد ابوالقاسم کورشیان تنها نماینده های لرستان در مرحله کشوری بودیم وبعد از آن هم بنده پای ثابت آن مسابقات بودم و همکاران دیگر کم وبیش در آن مسابقات شرکت می نمودند.

 

 نکته مهم اینکه ابتدای دهه ۶۰ سرکار خانم اکرم دخانی دبیر ورزش محترم بروجردی ،شرکت کننده در این مسابقات در همه دفعاتی که در مرحله کشوری حضور می یابند صاحب رتبه اول می شوند و زمانی که تازه بنده وارد این مسابقات شدم ایشان  از این مسابقات فاصله گرفتند.

 

بنده چند سال اول درآن مسابقات آورده ای نداشتم تا اینکه در پنجمین سال حضور  در رتبه سوم کشور قرار گرفتم و بعد از آن هم به مدت ۵ دوره دیگر نیز جزء صاحبان عنوان  بودم و در سال ۸۱ نیز همراه آقایان غلامعباس گردان و غلامرضا مجتهدی هر کدام در رده سنی خاص خود عنوان اول کشور را به دست آوردیم.

 

همان سالها فرصتی دست داد که پرسابقه ترین شرکت کننده از هر استان در آن مسابقات مورد تجلیل و تشویق قرار گیرد،برای اجرای درست بخشنامه مشکل، نبود سوابق شرکت کنندگان، دردسر ساز واین حقیر با ۱۲ دوره حضور در مرحله کشوری و کسب شش عنوان کشوری و فاصله زیاد با بقیه نفرات ،متاسفانه اجرا کننده بخشنامه مسیر اشتباهی را برای اجرای بخشنامه انتخاب می کند و باعث می شود  دوستی او را فریب دهد و این فرصت از بنده سلب شود.

 

 بعدا با اعتراض بنده و ارسال مدارک، و آشکار شدن واقعیت ،برای بنده نیز یک لوح تقدیر  ارسال شد.

 

بعد سال ۸۱ نیز به علت مصدومیت و مشغله زیاد از دنبال کردن آن مسابقات صرفنظر  و تماما متمرکز مربیگری شدم ،با اینحال  رکوردهای بنده هنوز  به قوت خود باقی است. مسابقات ذکر شده عموما در انحصار مربیان بروجردی بود.

 

آورده بقیه استان از این مسابقات دو عنوان دومی است که از تلاشهای آقای دکتر مصطفی بهرامی مربی گرامی خرم آباد حاصل شد.

 

آقای دکتر مصطفی بهرامی از اساتید بزرگ دوومیدانی جانبازان و معلولین کشور می باشند و از دوستانی می باشند که بنده بسیار به ایشان اعتقاد دارم ،یکبار در جریان یک مسابقه المپیک نوجوانان کشور بنده به واسطه حضور دو تن از ورزشکارانم از ایشان که در آن مقطع رییس هیأت استان بود درخواست نمودم در کنار تیم باشم ولی ایشان گفت که رییس هیأت بروجرد موافق نیست و ایشان گفته خودم چهار نفر دارم و خودم می خواهم درکنار تیم باشم و البته به خاطر سلسله مراتب حق را به وی داد. البته بنده ایرادی را متوجه استاد بهرامی نمی دانم.

 

البته بنده به طریقی به مسابقات رفتم و در آن مسابقات برای لرستان دو مدال طلا و دو مدال نقره  به دست آمد و هر چهار مدال توسط دو ورزشکار بنده به دست آمد.

 

بعد از سال ۸۱ نیز، تنها دستاورد استان از این مسابقات عنوان اولی است که حاصل تلاش سرکار خانم اکرم صابونی معلم ورزش برجسته همشهری است.

 

 

معلمی ورزش مدارس

ابتدا نکته ای  را خدمت شما اشاره نمایم که تمام وجوه کاری برای بنده از یک درجه اهمیت برخوردار بود و هیچکدام را فدای دیگری نمی کردم و تمام تلاش خود را در هرکدام به کار می گرفتم.

 

سال ۶۶ تا ۶۸ معلم ورزش روستای شیروانچقا بودم و برگزاری مسابقه و شرکت آنها در مسابقات شهر از جمله مسابقه دو صحرا نوردی که استاد کاروان ترتیب داده بود که هر مدرسه ۳۰ دانش آموز را برای مسابقات گسیل کند بنده و سایر معلمین ورزش به فراخور این کار را انجام دادیم قریب ۱۵۰۰ نفر دانش آموز در روز موعود، پایین تپه چوغا جمع شده بودند، چه روز با شکوهی، هرچند مسابقه به دلیل موج زیاد دانش آموز و همچنین مسیر نامناسب برای آن همه جمعیت به طور تام و تمام انجام نشد.اما چیزی که در پس پرده آن کار، مهم بود اهداف و اراده تربیت بدنی آموزشگاهها و راس آن استاد بزرگوار، برای انجام کارهای بزرگ بود.

 

مهر سال ۶۸  هم که جذب مدرسه شاهد شدم، تلاش وافری در پیشبرد وظایف خود داشتم تا اینکه مدیر مدرسه آقای حشمت معظمی که به همه موارد توجه داشت از من پرسید، آموزش هم به بچه ها  می دهی؟  گفتم: بله، آنها را نرمش میدهم، همراه آنها بازی می کنم تا یاد بگیرند، ایشان دقیق بود و سرش می شد و توضیح داد که منظور من این است که به عنوان مثال مهارتهای فردی،  پنجه،ساعد والیبال و...در برنامه ات است .

 

البته آموزش مهارتها در مدارس چون جلسه ورزش هفته ای یکبار و کوتاه است و دانش آموزان هم روی خوش نشان نمی دهند ،خیلی جدی گرفته نمی شد .

 

اما بعد گفتمان با استاد، من احساس کردم، نقصانی در کارم است و بنا را بر این گذاشتم از آن به بعد آموزش هم در برنامه هایم باشد .بعد از شروع به آموزش پی بردم کار ،کار فوق العاده سختی است که همزمان با آموزش باید مدام تلاش کنی خودت هم یاد بگیری و مشکلات دیگر...

 

در آموزش بچه ها شما در ابتدا با دو دسته بچه ها مواجه هستید یک دسته علاقمند و یک دسته کسانی که  دوست ندارند

 

شما با کسانی که علاقمند هستن مشکلی ندارید، تازه آنها کمک فراوانی به پیشبرد روند کار می کنند ولی آنهایی که دوست ندارند مشکلات چند لایه ای را به وجود می آورند بنده هم البته مصر بودم که علاقمند و بی علاقه باید در روند آموزش حضور داشته باشند و مایل نبودم کسی از زیر کار شانه خالی کند،این بود که با اجبار و سختگیری کار را دنبال می کردم، در ابتدا روابط سرد و یخی با برخی از دانش آموزان شکل می گرفت و در ادامه و  در فاصله کوتاهی بر اثر تغییرات یادگیری، رفته رفته فضا تلطیف می شد و یخ ها شروع به آب شدن می کرد.

 

ادامه این روند و برگزاری کانونهای ورزشی متعدد در اوقات فراغت بدون مجوز و رایگان باعث میشد که سالهای مدیدی مدرسه ما در مسابقات آموزشگاهها و... بدرخشند و در رشته های زیادی صاحب عنوان در شهر،استان،کشور و آسیا گردند.

 

 

مدیران غیر فنی کارنابلد

 سال ۶۹ با شرکت در مسابقات استان و کسب مقام دوم تیمی به عنوان مربی تیم منتخب استان در قهرمانی کشور حاضر شدم اما بدلیل عدم مشارکت در انتخاب نفرات ، دردسر های زیادی از جانب ورزشکاران غیر بروجردی داشتم این بود که تلاش خود را بیشتر نمودم که با قدرت بیشتری در مسابقات آتی حاضر شوم تا بتوانم ترکیب تیم منتخب را عمدتا از ورزشکاران بروجرد شکل دهم.

 

در سال ۷۰ پیامد تصمیمی که گرفته بودم و آن را اجرا نموده بودم، تیم ما در انتخابی با اختلاف زیاد اول و  تیم نور آباد دوم و ترکیب تیم ۸ نفر از بروجرد و ۴ نفر از نور آباد و بنده نیز به عنوان مربی و مربی نورآباد استاد فخاری که فردی ملایری بود به عنوان کمک مربی برای قهرمان کشوری انتخاب شدیم.

 

قبل از اعزام به قهرمانی کشور یک اردوی ۴ روزه در خرم آباد گذاشتند موقعی که برای حضور در اردو در خرم آباد حاضر شدیم ،اینبار اختلاف رییس هیئت استان و رییس انجمن آموزشگاهها بلای جانمان شد و وسیله تمرینی به ما نمی دادند این بود که تنها برگ برنده ما(علی حسنوند از روستای قلعه نو) که دونده مانع بود,با رکورد مناسبی که داشت و مدعی کسب مدال طلا به حساب می آمد به خاطر استفاده از وسیله نامرغوب آسیب دید و بعد از اینکه به قهرمانی کشور رفتیم دانش آموز ذکر شده در هنگام مسابقات تا نیمه راه با اختلاف زیاد در صدر بود اما به دلیل زخمی که در اردو برداشته بود پایش به مانع گیر کرد و با افتادن زمین نتوانست مسابقه را به پایان ببرد.

 

چند سال بعد در جریان انتخاب یک دانش آموز دوباره با یکی از مدیرانی که در جریان اردو نقش عمده را در ندادن وسیله به ما داشت به مشکل خوردم ایشان اصرار داشت که آن دانش آموز باید از تیم اعزامی به مسابقات کشوری خط بخورد، حالا چرا؟

 

چون در جریان مسابقه انتخابی ایشان نمی خواست رشته تخصصی آن دانش آموز را برگزار کند ولی بنده با سماجت و پا فشاری  وی را در شرایطی قرار دادم که ناچار شد رشته ایشان را نیز برگزار کند و دونده ذکر شده اول شد و رکورد مناسبی هم به دست آورد.

 

دانش آموز ذکر شده گناهی نداشت ولی آقای مدیر به خاطر آن درگیری با بنده در جریان مسابقات انتخابی می خواست تلافی آن را سر ورزشکار در آورد.

 

دراین میانه متاسفانه مجموعه مدیریتی آنوقت ورزش اداره کل نیز پشتیبان وی بودند و با تهدید بنده، می خواستند حرف خود را به کرسی بنشانند ولی چون ابلاغ ماموریت بنده به عنوان مربی و سرپرست قبلا صادر شده بود و در فرصت کوتاه نمی توانستند کسی را جایگزین من نمایند، ناچار پذیرفتند که آن دانش آموز را به مسابقات ببرم، در جریان مسابقات نیز دانش آموز ذکر شده( آقای محمد گودرزی) تنها مدال را برای استان کسب نمود و بعد ها ایشان با کسب تعداد زیاد عنوان در کشور نهایتا قهرمان سوم داخل سالن آسیا گردیدند.

 

نکته مهمی را که لازم است اینجا مطرح نمایم این است که در تمام دوران کاری هیچ وقت به طور مشخص حق هیچکدام از ورزشکاران بنده نادیده گرفته نمی شد. چرا که اولا  با آمادگی بالایی که داشتند و نتایج چشمگیری که بدست می آوردند فرصتی به کسی نمی دادند حق آنها را ضایع کند و دوم اینکه بنده درتمام سالهایی که تحت عنوان کمیته فنی در انتخاب ورزشکار صاحب نظر بوده ام، ورزشکاران معرفی شده توسط بنده که عمدتا ورزشکاران خودم بوده اند همیشه در راس بوده اند ونتایج کسب شده انفرادی وتیمی عمدتا حاصل موفقیتهای آنها بوده  است

 

طوری که  هم مسئول انجمن دوومیدانی آموزش و پرورش استان و هم مسئولین هیئت دوومیدانی استان به دفعات در حضور جمعی از دوستان به صداقت و درستی نظرات بنده تاکید نموده اند .

 

اما وقتی فرصت شخصی برای حضور بنده در تیم ملی دانش آموزی و حضور درکلاسهای مربیگری بین المللی برای من پیش آمده با  بی معرفتی تمام با کمک گرفتن از دست اندرکاران ادارات کل استان و افراد پشت پرده خود را جایگزین بنده نموده اند و همه خدمتی را که به صورت شخصی برای آنها  انجام داده ام پایمال نموده اند.

 

جالب است مسئول انجمن دوومیدانی که در آن مقطع مدال های فراوان ورزشکاران بنده موجب شده بود انجمن تحت امرش در بین انجمن های سایر ورزش ها رتبه اول را در استان کسب نماید در جواب این خدمتی که به او نمودم، زمانی که فرصت پیش آمد بنده مربی تیم ملی دانش آموزی برای مسابقات جهانی باشم ایشان  با کمک مجموعه اداره کل و افراد پشت پرده بنا را بر حذف بنده و جایگزینی خود قرار دادند،

 

در جریان اعتراض و رفت و آمد بنده قرار شد در جلسه ای در حضور یک مسئول ایشان به نفع بنده کوتاه بیایند و ایشان در آن جلسه با دلایل متعددی که عنوان شد پذیرفت که حق بامن است حتی زبانی هم تایید کرد اما وقتی به او گفته شد کوتاه بیاید ،ایشان نپذیرفت.

 

جمع نقیضین در کار مدیریتی در اثر نفس حیوانی ،جمع صداقت با حق خوری

تابستان سال ۶۷ که زنده یاد استاد رضا کاروان بنده را به عنوان سرپرست تیم دوومیدانی مدارس ابتدایی استان در کنار استاد جواد رازانی برای مسابقات کشوری انتخاب نمود و پاییز همان سال نیز به عنوان مربی تیم مدارس راهنمائی شهر به استاد علی محمد قشلاقی، مسئول انجمن دوومیدانی آموزش و پرورش معرفی نمود، مربیگری برای بنده وارد فاز رسمی شد و استاد قشلاقی سال بعد ،مرا بالای سر تیم دوومیدانی مدارس راهنمایی شهر قرار دادند و از آن به بعد با استفاده از کمک ها و الگو گیری از تجارب ارزنده استاد در تمام زمینه ها ،شروع به جلو رفتن در مربیگری دوومیدانی کردم.

 

همانطور که قبلا اشاره نمودم سال ۶۴ با کسب دو مدال در حاشیه آمادگی جسمانی و بازیها ی دبستانی لذت کسب مدال را تجربه کردم ولی در دوومیدانی بعد از ۵ سال در سال ۶۹ اولین مدال برنز را که خوشحالی  فراوانی برای من داشت، توسط آقای ابراهیم محرابی بدست آوردم و سال بعد همانطور که در جایی اشاره نمودم سال دوم دستاوردی نداشتم تا اینکه در سال ۷۱ با دشت مدال طلا توسط آقای امید خانی روزبهانی و چند عنوان چهارم ،مسیر رسیدن به موفقیتهای بیشتر در آینده برای من هموار شد.

 

سالهای بعد با افزون شدن نتایج و مدالها مشکلاتی پیش آمد که ناگزیر شدم از فعالیت مستمر دست بکشم و از بچه ها فاصله بگیرم.

 

یکی اینکه زمانی که بچه ها شروع به خود نمایی و پیشرفت نمودند هر از چند گاهی یکی از آنها مورد طمع مربیان دیگر قرار می گرفت و آنها را از چنگ  من در می آوردند  و باعث حاشیه و دلخوری می شدند و دیگر اینکه مشکلاتی که خود بچه ها درگیر آن بودند و برای آن باید هزینه و وقت زیادی می گذاشتم ،چنانچه آن سالها چهار بار سر و کارم به کلانتری و دادگاه و زندان افتاد یکی از موارد دعوایی  بود که در استادیوم اتفاق افتاد و یکی از بچه ها حین درگیری دماغ یکی را آسیب زد و مضروب شکایت به کلانتری برد و بنده که غافلگیر شده بودم ،با اینکه وضع مالی درست حسابی نداشتم به مربی شاکی پیشنهاد دادم ایشان با بچه ها کار نداشته باشد و موضوع را به دادگاه نکشد من به هر ترتیبی خسارتهای او را جبران می نمایم ،در ادامه کش و قوس ها موضوع با درایت و تلاش استاد صیفوریان  ختم به خیر شد .

 

این مسائل باعث شد چند سالی عطای کار را به لقایش ببخشم و با فاصله گرفتن از بچه ها کار کردن را به دقیقه ۹۰ واگذار نمودم.

 

تا اینکه بعد از دو، سه سال با فشار اداره آموزش و پرورش و دوری استاد صیفوریان از انجمن دوومیدانی آموزشگاهها به واسطه مشغله ای که در پایگاه قهرمانی المپیک داشت ناگزیر شدم دو باره به کار بر گردم.

 

اینبار چون انجمن را به من واگذارده بودند مسولیت سه مقطع به عهده ام بود و با توجه به اینکه دوومیدانی آموزشگاهها از مربیان خاص دوومیدانی تهی شده بود ،با کمک گرفتن از اساتید غلامعلی بختیاری و عبدالرضا فتوت گهر دوره ای دیگر از رشد و موفقیت را آغاز نمودیم.

 

 

افتخارات شاگردان من

۱.علی فهیمی * مدال در تمام رده ها ،تعداد مدال وعنوان ۶۰، نماد علاقه و پیگیری ،صاحب مدال برنز ۱۵۰۰ مترداخل سالن آسیا

۲. محمدگودرزی * مدال در تمام رده ها  ،تعداد مدال ۲۵ ،  ایشان اگر دچار آسیبهای متعدد طولانی مدت نمی شد جایگاه به مراتب بالاتر ی داشت،صاحب مدال برنز ۶۰ متر بامانع داخل سالن آسیا،استعدادی در مربیگری

۳.امیر بیرانوند * مدال در تمام رده ها ،تعداد مدال فراتر از ۱۰،زود بازده ترین ورزشکار که خیلی زود هم از مسیر قهرمانی فاصله گرفت،صاحب دو مدال نقره و برنز المپیک نوجوانان آسیا

۴. دانیال تیماجی *مدال در تمام رده ها،تعداد مدال فراتر از ۱۰،ملی پوش حاضر ظدر جام کازانف قزاقستان،از مربیان برجسته بدنسازی علمی کشور،

۵. مهدی نظامی *مدال تا رده جوانان*تعداد مدال ۱۷،منتخب تیم ملی نوجوانان ،حاضر در اردوی تیم ملی جوانان،علاقه اش تماما دوومیدانی نبود.

۶.امید خانی روز بهانی*مدال تا رده جوانان،عضو تیم ملی جوانان حاضر در مسابقات آسیایی جوانان هند

۷. سعید ترابی * مدال تا رده جوانان،تعداد مدال فراتر از ۱۵،پرتابگری صاحب استعداد در همه رشته ها،آقای گل مسابقات فوتبال نوجوانان،حاضر در اردوی تیم ملی نوجوانان و جوانان

۸. کامیار گودرزی *سه رده نونهال،نوجوان و امید،۲طلا،۳ نقره،۱ برنز، کاپیتانی کمک حال

۹. اصغر نصراللهی*رده نوجوانان و شاهد،۴ مدال طلا،رکورددار یکساله کشور

۱۰.کامران نصراللهی* بزرگسالان،دو مدال دوی کوهستان،تلاشهای چند جانبه

۱۱. اصغر کوشکی*مدال نقره صحرانوردی آموزشگاههای کشور

۱۲. حسین نیرومند*نونهالان و آموزشگاهی،۲ مدال طلا

۱۳.اصلان آرام*نونهالان ،آموزشگاهها،۱ طلا،۱ نقره،۴ برنز

۱۴. امیر مهدی صابونچی*۳ مدال برنز نونهالان رشته های پرش ارتفاع و سه گانه

۱۵.محمد حسین محمودی*۴ مدال آموزشگاهی و نونهالان ،۳ طلا ۱ نقره ،استعدادی که رسیدنش به آسیا محتمل بود.

۱۶.یعقوب مومنی*مدال نقره نه گانه آموزشگاهی،ورزشکار چند رشته ای

۱۷. محسن تیماجی*۲ مدال نونهالان و آموزشگاهی،۱ طلا،۱ برنز

۱۸. منوچهر ممیوند*۱ مدال برنز نوجوانان

۱۹. ابراهیم محرابی*۱ مدال برنز آموزشگاهی

۲۰. مجید روزبهانی*۱ مدال برنز آموزشگاهی

۲۱.علی شهبازی*۱ مدال برنز آموزشگاهی

۲۲.مهدی احدی*۱ مدال نقره کارگران

۲۳.یلدا کلهر* ۲ مدال نونهالان

۲۴.روح الله متش*۲ طلا شاهد

۲۵. احمد احمدی راد*دوطلا شاهد

۲۶. شهاب معظمی*دو طلا شاهد

۲۷.غلامعباس بیرانوند*۲ مدال شاهد

۲۸. علیرضا زرندی*۱ طلا شاهد

۲۹. رضا اقتداری *۱ برنز شاهد

۳۰.علی ناگهی *۱ نقره نونهالان، ورزشکاری که پیشرفتی به مانند علی فهیمی برای قابل تصور بود.

۳۱. نبی الله شاهوردی *مدال نقره ۳۰۰۰ متر آموزشگاهی

۳۲. علی سیف* ۳ مدال نقره و برنز در مسابقات بانکهای کشور

 

در کنار این دوندگان افتخار این راداشته ام که اول بار آقای احسان مهاجر شجاعی درخشانترین دونده استان لرستان صاحب چندین مدال آسیایی و دانشجویان جهان و تنها ورزشکار  بروجردی حاضر در المپیک  را در دوهای نیمه استقامت شناسایی و در مسابقات آموزشگاهی استان شرکت داده ام و هم چنین افتخار مربیگری امید محرابی ارزنده ترین دونده استقامت لرستان دارنده چند مدال آسیایی رادر تیمهای آموزشگاهی و نوجوانان داشته ام ایشان هم اکنون قریب به ۱۸ سال است که رکورددار دوی ۱۰۰۰۰ متر کشور در رده جوانان می باشند.

 

خالی از لطف نیست که خاطره ای هم از دوران همکاری با استاد بختیاری را عنوان نمایم،ایامی که با ایشان تیمها را برای مسابقات استان می بردیم زمانهایی بود که بیشترین جدل ها در ارتباط با برگزاری مسابقات پیش می آمد و همانطور که در جایی مطرح نمودم آن ایام جهت برگزاری مسابقات رشته پرش ارتفاع و دوی با مانع توسط برگزار کننده سنگ اندازی می شد زیرا در این دو رشته ما با آمادگی در مسابقات حاضر و این رشته ها غالب اوقات اول ،دومی آن متعلق به ما بود و نتیجه تیمی را این دو رشته تعیین می کرد.

 

یکی از دفعات که باز این موضوع در پرش ارتفاع مقطع ابتدایی پیش آمد با جدل فراوان ما حرف خود را پیش بردیم و با انجام مسابقه بچه های ما اول و دوم شدند و نتیجه تیمی به نفع ما رقم خورد.

 

سال بعد که دوباره برای مسابقات رفتیم دیدیم اینبار دیگر حرفی از حذف پرش ارتفاع نیست،تا اینکه موعد مسابقات که شد متوجه شدیم امسال شرکت کننده خوش قامت ورزیده ای را در چنته دارند و می خواهند حال ما را بگیرند،خلاصه فضا را نیز آماده و مهیا نموده اند و جودو کارهایی هم که تمرین آنها تمام شده بود برای تماشا و تشویق نگه داشته اند.

 

با نزدیک شدن به شروع مسابقات شرکت کننده حریف رفته بود وسط میدان و داشت با چالاکی و شادابی خود را آماده مسابقات می کرد و شرکت کننده ما که در قیاس با حریف ضعیف و کوچکتر بود از ترس کز کرده بود و دوست نداشت از ما فاصله بگیرد

 

استاد بختیاری با نگاه به من گفت امسال حریف نمی شویم من هم تردید داشتم با اینحال گفتم باید صبر کنیم شاید خدا یاری کرد و سربلند شدیم، با شروع مسابقه مانع در ارتفاع ۱۱۰ سانتی متر قرار داده شد، هر دو شرکت کننده در بار اول از مانع عبور کردند ،در ارتفاع ۱۱۵ سانتی متری شرکت کننده حریف عین آب خوردن از مانع رد شد شرکت کننده ما یک خطا انجام داد در مانع ۱۲۰ سانتی متری حریف خیلی ساده در دفعه اول عبور کرد شرکت کننده ما با سختی هر چه تمام تر در بار سوم توانست از مانع عبور نماید، در مانع ۱۲۵ سانتی ورزشکار مقابل برای اولین بار خطا نمود و دانش آموز ما (ولیانفر)مثل اینکه تازه یخش آب شده بود در مانع ۱۲۵ سانتی در همان بار اول از مانع رد شد ،شرکت کننده حریف در بار دوم مانع را رد شد،

 

بلافاصله به آقای بختیاری گفتم تمام شد و دیگر هیچکدام نمی توانند از مانع ۱۳۰ سانتی متری عبور نمایند ودر ادامه با انجام باقی پرش ها همانطور شد و در نهایت دانش آموز ما اول شد و  ما انگار المپیک را فتح نموده ایم، به شدت خوشحالی نمودیم.

 

دنیای ورزش دنیای زیبایی هاست، دنیای ورزش بچه ها فراتر از زیبایی هاست.

 

 

 

مدیریت انجمن دوومیدانی آموزشگاهها که بعد از استاد صیفوریان به بنده رسید ،در واقع فرصتی بود برای عرض اندام بهتر در کار مربیگری، این بود که با کمک گرفتن از استاد بختیاری به طور اخص و همچنین استاد فتوت گهر و همچنین پشتیبانی اساتید رضا گودرزی و خسرو احمد پور به عنوان معلمین ورزش علاقمند، که در مدارس با معرفی دانش آموزان علاقمند و مستعد ،کمک شایان توجهی به بنده داشتند و باعث شدند سالهای بعد به طور مداوم در راس دوومیدانی استان حضور داشته باشیم و ورزشکاران ما مقامهای ارزنده ای در سطح کشور و آسیا کسب نمایند.

 

مدیریت هیئت دوومیدانی

ابتدا عنوان نمایم که اول بار در سال ۶۳ و ۶۴ به واسطه فعالیت های گسترده ای که بنده در دوومیدانی شهر داشتم،به بنده پیشنهاد مدیریت هیئت می شد ولی به واسطه ملاحظات کسوت و اینکه در آن ایام پی بردم که کار کردن در کنار راحت تر است، این بود که زیر بار نمی رفتم.

 

و بعد از آن هم فراتر از سی سال بواسطه اینکه اعتقاد داشته و دارم که کار مدیریتی با مربیگری مغایرت دارد از پذیرفتن مسئولیت پرهیز می کردم.

 

 تا اینکه در سال ۹۵ برخی دوستان در هیئت بروجرد  برای شرکت ورزشکاران بنده در مسابقات محدودیتها یی در نظر داشتند و  بنده نیز برای اینکه مشکلی برای حضور ورزشکاران در مسابقات پیش نیاید بعد از قریب به سی سال پذیرفتم که مسئول هیئت باشم .

 

و در آن ایام نیز با اینکه از آموزش و پرورش بازنشسته شده بودم به اصرار چندین ماهه استاد ناصر گودرزی مسئول تربیت بدنی آموزشگاهها، مسئولیت سالن فرهنگیان در محله پارک مادر نیز بر عهده بنده گذاشته شد.

 

  در مدت ۱۸ ماه حضور در مسئولیت هیئت دوومیدانی و مدت ۱۵ ماه حضور در مدیریت سالن، در تمام آن مدت بنده روزانه به میزان ۱۶ ساعت مشغول تغییر و تحول و ساخت و ساز در زیر ساختهای سالن فرهنگیان و هیئت دوومیدانی بودم و تمام هزینه های تغییرات شکل گرفته از محل در آمد خود سالن و در هیئت دوومیدانی نیز از محل کمک دوستان و علاقمندان دوومیدانی تامین می شد.

 

 در اینجا لازم است از زحمات آقای حاج علیرضا رضایی که در آن مدت نهایت کمک و همکاری را بنده تشکر ویژه ای داشته باشم.

از همان ابتدای شروع به فعالیت رفته رفته به سمتی رفتم که فقط در سال، سه روز تعطیلی برای من رسمیت داشت،روز عید نوروز،روز ۲۱ رمضان و روز عاشورا به  غیر از این روزها روز تعطیل دیگری در برنامه های بنده وجود نداشت.

 

نمونه اینکه یک روز مدیر اداره در قسمت ورزش به واسطه یک از روزهای تعطیل زنگ زد که امروز سالن باید تعطیل شود و البته می دانست این موارد را گوش نمی دهم بنده هم  جواب دادم شما که وظیفه ات را انجام داده ای و به من اعلام کرده ای ،ممنون می شوم اگر بقیه آن را به عهده خودم بگذاری و همان روز از ساعت ۸ صبح تا ۱۲ شب سالن را باز گذاشتم و بزرگ و کوچک از آن سالن استفاده نمودند.

 

البته زمانی هم که بچه ها را تمرین می دادم به واسطه تعطیلی ها ،با در بسته مواجه می شدیم عبور از در و دیوار ساده ترین کاری بود که انجام می دادیم البته این سادگی در اثر آموزش به وجود آمده بود.

 

حضور در کلاس کارگاهی مربیان  پایه تیم ملی (۲۸ نفر) و کسب عنوان فعالترین شرکت کننده در آن کلاس و تشویق بنده توسط مسئول ارجمند کمیته آموزش فدراسیون دوومیدانی استاد بیژن شادمهر از افتخاراتی است که بخاطر آن به خود می بالم.

 

آخرین افتخار اینجانب هم  در مربیگری، عضویت آقای علی فهیمی در تیم ملی و حضور ایشان در مسابقات آسیایی قطر است که مربوط به اردیبهشت سال ۹۸ می باشد که آن هم آخرین افتخار برجسته لرستان می باشد.

 

در حال حاضر هم علاقمند می باشم در مربیگری کار ارزشمند دیگری را پایه ریزی نمایم اما به واسطه آخرین حقی که از اینجانب در زمینه حضور در کلاس مربیگری بین المللی ضایع شد، در کما می باشم! و البته مزید بر علت بیماری است که درحال حاضر وجود دارد و با بسته بودن مدارس اجازه هر گونه فعالیت مناسب را از هر کس سلب می کند.

 

 

با عرض ادب و احترام

محمد حسین سامانی

 

  • farhad davoodvandi

شکست محمد طلایی مقابل محمد تندرو

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۲:۳۹ ق.ظ

 

شکست محمد طلایی مقابل محمد تندرو


سال 1368تهران

محمد تندرو کشتی گیر نوجوان بروجردی (قهرمان آسیا ) با دوبنده آبی پیروز مسابقه

 مقابل محمد طلایی (قهرمان جهان و سرمربی سابق تیم ملی کشتی ایران )

 

  • farhad davoodvandi

4 رییس در 4 ماه برای بهداشت و درمان بروجرد

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۲:۳۷ ق.ظ

 

قابل توجه نمایندگان محترم بروجرد

 

4 رییس در 4 ماه برای بهداشت و درمان بروجرد

 


جناب آقای حاج عباس گودرزی و سرکار خانم دکتر فاطمه مقصودی نمایندگان محترم بروجرد

 

طی 4 ماه گذشته بهداشت و درمان بروجرد شاهد حضور چندین مسوول بوده است

 

جناب آقای دکتر کاکاوند با تمام توان و بسیار جدی در حال فعالیت بود که در اقدامی تعجب برانگیز جای خود را به جناب آقای دکتر شجاعی داد

 

جناب آقای دکتر شجاعی برنامه های زیادی برای بهداشت و درمان شهر داشت که ایشان هم در کمال ناباوری خود را کنار کشید

 

جناب آقای دکتر احمدی تاری پزشک محجوب و جوان هم در همین اول کار، با اینکه اهداف بزرگی در سر داشت، عطای کار را به لقای آن بخشیده و اینک زمزمه حضور شخص دیگری در راس شبکه بهداشت و درمان بروجرد به گوش می رسد(طی 4 ماه 4 رئیس!!)

 

لذا با توجه به شیوع ویروس کرونا و نزدیک شدن به نوروز می طلبد که شما نمایندگان محترم بروجرد در زمینه بهداشت و درمان بروجردی ها اقدام جدی بعمل بیاورید زیرا مطمنا این تغییر و تحول های شتابزده جز ضرر برای بهداشت و درمان و زیان برای سلامتی مردم شهر چیز دیگری به ارمغان نخواهد آورد. والسلام

 

✍️به قلم: فرهاد داودوندی

  • farhad davoodvandi

استاد "حسین سامانی" کامپیوتر دو و میدانی ایران

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۲:۳۳ ق.ظ

 

استاد "حسین سامانی" کامپیوتر دو و میدانی ایران

 

بزرگمردی که حق بسیار زیادی بر تاریخ معاصر ورزش بروجرد دارد


بزودی زندگی نامه کامل ( کاملترین زندگی نامه ورزشی که تاکنون در ورزش بروجرد و لرستان به رشته تحریر در آمده ) در سایت فرهاد داودوندی.....

 

  • farhad davoodvandi

آقای احمد روستایی یک شهروند نمونه

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

 

آقای احمد روستایی یک شهروند نمونه

 

آقای احمد روستایی یک شهروند نمونه است، این همشهری بروجردی مان که اصالتا ملایری می باشد هر روز در سرما و گرما برای حیوانات غذا تهیه می کند

روز گذشته پشت شهرک زاگرس نزدیک کمپ ترک اعتیاد باز هم شاهد بودیم که این انسان خوش قلب بدون هیچ چشمداشتی و در تنهایی حیوانات زیادی را دور خود گرد آورده بود و با دستان پر مهر خود به آنها غذا می داد

به واقع جناب آقای احمد روستایی یک شهروند نمونه است، برایش آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون داریم

سحر دیدم درخت ارغوانی

کشیده سر به بام خسته جانی

به گوش ارغوان، آهسته گفتم

بهارت خوش که فکر دیگرانی

  • farhad davoodvandi

بازار بزرگ امین و کمک به نیازمندان

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۲:۲۷ ق.ظ

 

 

ساعت 10 شب


🌹🌼🌸دوستی مثل بهار است


  🌸دوستی مثل بهار است...
  🍃می رود کوی به کوی....

  🌸دوستی مثل نسیم است...
  🍃 می رود شهربه شهر...

  🌸دوستی خنده ی پنهان شماست...
  🍃 دوستی مهر شماست..
      
   🌸 دوست میدارمتان
🍃شاد و خندان باشید🌸

 

🌺همراه با دوستان عزیزم جناب آقایان: معظمی ( بازار بزرگ امین)

 

🌻💥💥و اهدا حدود 60 جفت کفش برای کودکان تحت پوشش سایت فرهاد داودوندی

  • farhad davoodvandi