قانون فوتبال دوران کودکی ما
قانون فوتبال دوران کودکی ما
1. اونیکه از همه چاق تر بود، همیشه دروازبان بود.
2. همیشه اونی که مالک توپ بود، میگفت کی بازی میکنه کی نه.
3. زیاد قسم میخوردی پنالتی بود، قسم نمیخوردی پنالتی نبود.
4. بازی زمانی تموم میشد که همه خسته میشدن.
5. مهم نبود که بازی چند چنده. هر کی گلِ آخر بازی رو میزد، برنده بود.
6. داور هم که کشک بود.
7. اگه یه موقع توپ گیر نمیومد, یه دبه پلاستیکی, یه چیزی بالاخره توپ بود.
8. اگه تو یارکِشی آخر انتخاب میشدی، دیگه امیدی واسه زندگی نبود.
9. لحظه ای که توپ میرفت زیر ماشینی که در حال حرکت بود, پر استرس ترین لحظه زندگی بود.
10. وقتی مالک توپ عصبانی میشد، بازی تموم میشد.
11. دختر همسایه از کوچه رد میشد، همه "مارادونا" ، "پله" و " اوزه بیو" میشدن.
12. کفشت، پیرهنت پاره میشد، کتکای شب رو نگو.
13. مسابقه با تیم کوچه بغلی, مثل لشکر کشی هیتلر به لهستان بود.
یادش بخیر.... 😀