زرنگها، جاهلها، مشدیها و بعضی ورزشکاران بروجرد
استاد عباس زرین نویسنده بروجردی
و مطالب بروجرد شناسی ایشان
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
زرنگها، جاهلها، مشدیها
و بعضی ورزشکاران بروجرد
(قسمت اول)
آنچه که به خاطر من مانده است، از دهه سی و چهل، هر کدام از محله ها و برزنهای شهر تعدادی افراد متفاوت داشت که تفاوت آنها هنر یا نویسندگی یا صنعتگری و یا مسگری و پیکر تراشی نبود.
آنها مردانی بودند که به علل مختلف زندگی متفاوتی با بقیه داشتند. از صبح تا شب بر اثر بیکاری و ندانم کاری در کوچه پس کوچه ها، در قهوه خانه ها و میدانگاهیها پرسه می زدند و گاه دعوا و کتک کاری راه می انداختند تا به اصطلاح اسمی شوند و بین سرها سری دیگر در آورند.
اینها را معمولا با واژه زرنگ، جاهل، مشدی، لات و........ می شناختند.
بعضی ها شرور بودند و بی رحم، بعضی ها آرام بودند و احیانا ورزشکار.
من اسم بعضی از اینها را یاد داشت کرده ام با این توضیح که نسبت به هیچ کس و بهیچ شکلی نه دم بسته ام و نه خدای نخواسته قصد اهانت و تمسخری، فقط هدف این بوده است که نقشی از آنها بر جای بماند.
این که چرا نام و عنوان یکی در کنار دیگری قرار گرفته فقط و فقط بخاطر معرفی است و نه هیچ چیز دیگر.
توضیح اینکه خیلی از این جاهل ها و زرنگها در بین همپالگی هایشان با یک لقب هم دوستند: مثلا: سوپرمن، تارزان، صغیر، سِکو سِکو،و .... و بیشتر با این عنوانها بود که معروف بودند!
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
محمد بنا
در دوره خودش گردن کلفت بی رقیب شهر بود. جوانی بلند بالا و سهراب گونه و قدرتمند و قوی، جوانمرد و معروف و مورد علاقه مردم شهر، انصافا از نظر اندام و قیافه کمتر نظیر داشت.
برای اداره امور زندگی به کویت می رفت. از معدود پهلوانهائی بود که کار هم می کرد.
متاسفانه در جوانی در دعوائی بوسیله جوانی گمنام و در حالیکه کسی او را از پشت سر گرفته بود و برقهای محل کافه را خاموش کرده بودند و در حالیکه اصلا آمادگی زد و خورد نداشت کشته شد.
مرگ او باعث اندوه و تاثر گردید و در مشایعتی کم نظیر به گورستان رفت. همواره از او به نیکی یاد می شود. قاتل او در اهواز محاکمه و محکوم به اعدام گردید.