23 فروردین سالروز درگذشت زنده یاد دکتر قمر آریان، همسر دکتر عبدالحسین زرینکوب
این عکس برای نخستین بار منتشر می شود، مربوط به مراسم بزرگداشتی است که به مناسبت درگذشت دکتر حمید زرین کوب، برادر کوچکتر دکترعبدالحسین زرین کوب در پاییز 1366 در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد. در این تصویر، بانو قمر آریان، دکتر شفیعی کدکنی و استاد محمد گودرزی بروجردی( الف. فرهیخته)- که آن زمان دانشجو بوده - دیده می شوند.
23 فروردین سالروز درگذشت زنده یاد
دکتر قمر آریان، همسر دکتر عبدالحسین زرینکوب
نوشته استاد محمد گودرزی( الف. فرهیخته)
سه سال پیش در 23 فروردین 1391 دکتر قمر آریان، همسر وفادار دکتر عبدالحسین زرینکوب، زندگی در این جهان فانی را وداع گفت.
آوازة این بانوی فاضل و دانشمند خراسانی بیش از آن است که در این مختصر گنجد. کافی است در همین محیط مجازی به جستجوی نام و آثار ارزشمندش برآییم و صدها صفحه مطالب مفصل و متنوع در باره اش بیابیم و با زندگی افتخارآمیزش آشنا شویم.
او از نخستین زنان ایرانی بود که به انجام تحصیلات دانشگاهی تا بالاترین سطح (دکترا) موفق گردید و به سمت استادی دانشگاه رسید. هرچند در محافل علمی و ادبی به عنوان نویسنده، مترجم، شاعر و پژوهشگر در حوزة فرهنگ و ادب فارسی شناخته میشد، می توان گفت که بزرگترین شاهکار زندگی اش، همسری، همراهی و همیاری ابرمرد عرصة فرهنگ، تاریخ و ادب ایران زمین یعنی دکتر عبدالحسین زرین کوب در نزدیک به پنج دهه زندگی مشترک بوده است.
همان گونه که دکتر رزوبه زرینکوب، استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران به درستی بیان کرده است: «دکتر قمر آریان که می توانست در کار نویسندگی یا ترجمه، از سرآمدان عصر باشد، زندگی خویش را وقف یار کرد و برای آرامش و توفیق همسرش، از خویشتن گذر کرد. در واقع، از وقتی با «عبدی»- آنگونه که همسرش را میخواند- پیمان جاودانة همراهی و همدمی بست، دیگر هرگز لحظهای خود را ندید، هرگز برای خود نزیست و هرگز چیزی برای خود نخواست.»
این موضوع را تمام کسانی که از نزدیک با زندگی این زوج ادیب و دانشمند آشنایی داشتهاند، به روشنی دیدهاند. در مراسم خاکسپاری دکتر زرین کوب در 27 شهریور 1378 خودروی حامل بانو قمر آریان به موقع به بهشت زهرا نرسید.
وی آنگاه رسید که پیکر همسرش را خاکِ سرد به گرمی در برگرفته و مجالی برای دیدار واپسین نمانده بود. بانو که ناباورانه کوچ بی پایان یار را میدید، مزار شوی را در آغوش کشید و چنان بیتابی میکرد که گویی تازه عروسی به تعزیت دامادِ نوجوان خود نشسته است! در این میان، تلاش یکی از حاضران که به خیال خود میخواست آرامش کند، با اعتراض و شکوة او روبرو شد که میگفت: «مگر نمیدانستید که من جز عبدی کسی را ندارم. چرا کمی صبر نکردید؟ چرا فرصت آخرین دیدار را از من گرفتید ... ؟»
لینک زیر، حاوی یکی از آخرین مصاحبه های منتشر شده با دکترقمر آریان است که در آن نکات جالب و خواندنی از چگونگی ازدواج با دکتر زرین کوب و زندگی مشترکشان بیان شده است.
http://www.cloob.com/c/bookclub2/139341
- ۹۴/۰۱/۲۴