یک داستان واقعی (7)
اهدا "سمعک" به پیرزن ناشنوای 85 ساله
دوست بسیار عزیزی به من تلفن زد و گفت یک "پیرزن تنها" بخاطر ناشنوایی شدید احتیاج مبرم به سمعک دارد
امروز پیرزن 85 ساله را آوردند، یک سمعک که از طریق کمکهای خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی تهیه کرده بودم را به این مادر گرامی اهدا کردم
امیدوارم مشکل شنوایی این مادر پیر 85 ساله با سمعک اهدایی رفع بشود
سپاس از خیرین عزیز
اهدا "سمعک" به پیرزن ناشنوای 90 ساله
گوشی تلفن را دادند بهش، بخاطر سنگین بودن گوش هایش، حرفهای مرا از پشت خط نمی شنید،
پی در پی می گفت: می گویند تو.....، گوشم نمی شنود، خدا خیرت بدهد، یک سمعک برای من تهیه کن، می گویند تو....
به همراهش گفتم فردا ساعت 12 این مادر پیر را بیاور تا فکری برایش کنیم
امروز یک سمعک از طریق خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی تهیه و تقدیم این مادر کردم
قرار شد همراهش فردا باطری نو برای سمعک تهیه کند،، امیدوارم مشکل شنوایی این مادر پیر 90 ساله با سمعک اهدایی خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی رفع بشود
سپاس از خیرین عزیز
