وبلاگ شخصی فرهاد داودوندی

خبرهای فروشگاه لوازم یدکی اتومبیل، ورزشی، علمی، هنری، نجوم و ادبی بروجرد

وبلاگ شخصی فرهاد داودوندی

خبرهای فروشگاه لوازم یدکی اتومبیل، ورزشی، علمی، هنری، نجوم و ادبی بروجرد

خبرهای فروشگاه الوازم یدکی اتومبیل، ورزشی، علمی، هنری، نجوم و ادبی بروجرد

۲۰ مطلب در اسفند ۱۴۰۰ ثبت شده است

مشهد اولی ها به 40 نفر رسید

farhad davoodvandi | دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۵۸ ب.ظ

 

🌹مشهد اولی ها به 40 نفر رسید🌹

 


🌹مشهد اولی ها به 40 نفر رسید🌹
🌹مشهد اولی ها به 40 نفر رسید🌹

 

💥آرزوهایی که توسط خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی برآورده می شود


تعدادی از دختران و پسران جوان و نوجوانی که از داشتن پدر و حتی مادر محرومند یا بسیار کم برخوردار هستند و سالهاست تحت پوشش خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی می باشند در نامه هایی که برای دایی فرهاد نوشته اند آرزوی شان این بود که برای اولین بار در زندگی شان بتوانند برای زیارت بروند مشهد مقدس.....

🌹🌹🌹قرار بود 7 نفر را برای زیارت اعزام کنیم، اما با حمایت فوق العاده عالی خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی تاکنون 40 نفر را ثبت نام کرده ایم🌹🌹🌹

 

  • farhad davoodvandi

امیر مهدی نجاتی کشتی گیر آینده دار بروجردی

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۲۵ ب.ظ

 

امیر مهدی نجاتی کشتی گیر آینده دار بروجردی

 

متولد 25 آذر 1384 بروجرد است و تا کنون موفق به کسب عناوین بسیاری در کشتی ایران شده است

امیر مهدی نجاتی در حال حاضر تحت نظر مربیان آقایان احمد آزادی و حسین خجسته تمرین می کند

 

این نوجوان موفق بروجردی در سال 96  در رده خردسالان مقام دوم ایران، سال 97 مقام اول خردسالان، سال 98 مقام سوم نونهالان و چندی قبل نیز در رده نوجوانان موفق به کسب عنوان سوم کشتی ایران شد

 

صمیمانه برای این نوجوان بروجردی آینده دار کشتی ایران آرزوی موفقیت روزافزون داریم

  • farhad davoodvandi

نگاه پدرانه

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۲۱ ب.ظ

 

 

نگاه پدرانه

 

هر سه نفرشان بصورت جداگانه سالها قبل پدرانشان را از دست داده اند و طی این مدت تحت پوشش خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی می باشند

چندی قبل در نامه هایی برای من، از آرزوهای شان نوشته بودند

یکی از این آرزوها در این نامه ها این بود: حال که پدران شان در قید حیات نیستند بتوانند با دایی فرهاد شان در سطح شهر گشت و گذاری داشته باشند

امروز به مناسبت فرا رسیدن عید سعید مبعث و نزدیک شدن به عید نوروز باتفاق سه نفر از خواهر زاده های عزیز تحت پوشش مان گشت وگذاری در سطح شهر و بخصوص بازار بروجرد داشتیم

بهشان گفتم هرچه دل شان می خواهد خریداری کنند، جالب این بود برای اینکه هزینه دایی فرهاد زیاد بالا نرود خیلی مواظب خرج کردن بودند

به هر حال قبل و بعد از غذا خوردن در بیرون، سیر دل بازار و فروشگاه ها را گشتیم، خرید نوروزی را انجام دادند و در کنار این گشت و گذار گل گفتیم و گل شنیدیم و تا توانستیم خندیدیم

صمیمانه امیدوارم خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی همیشه دل شاد باشند، زیرا امروز باعث شادی فوق تصور سه نوجوان همشهری مان شدند

شادی روح پدران گرامی این سه نوجوان تحت پوشش مان بخوانیم فاتحه با صلوات

 

  • farhad davoodvandi

عاشق مرد عنکبوتی به آرزویش رسید

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۱۹ ب.ظ

 

عاشق مرد عنکبوتی به آرزویش رسید

 

از داشتن پدر محروم است، مدتهاست تحت پوشش خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی می باشند

 

وضع مالی شان اصلا خوب نیست، عاشق مرد عنکبوتی است، امروز وقتی دو عروسک مرد عنکبوتی و یک تفنگ و دو توپ بهش هدیه دادم، نگاه مهربانانه ای به من کرد و با شیرینی خاصی گفت: عموووووو فهلاد، خیلی منمون!!!

  • farhad davoodvandi

"خواهران دوست داشتنی"

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۱۷ ب.ظ

 

 

"خواهران دوست داشتنی"

 

دیشب بازدیدی از خانه شان داشتیم، از داشتن پدر محرومند، در منزلی بسیار محقر وضع زندگی شان فوق‌العاده نامناسب بود

به "خواهران دوست داشتنی" گفتم فردا حتما حتما بیایند پیشم

 

امروز آمدند، اینقدر از طریق کمکهای خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی هدیه نوروزی و لوازم منزل نو  بهشان اهدا کردم که از فرط خوشحالی شادی غیر قابل وصفی را می شد در چهره شان دید....

  • farhad davoodvandi

بچه های بدون پدر و مادر و هدایای نوروزی

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۱۵ ب.ظ

 

بچه های بدون پدر و مادر و هدایای نوروزی

 

تعدادی از بچه هایی که از داشتن پدر و مادر محرومند را از طریق کمک های خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی به همراه خواهر گرامی ام سرکار خانم بیرالوند(کمره ای) روانه بازار کردیم و برای شان خرید نوروزی کامل انجام دادیم

سپاس از خیرین عزیزمان

  • farhad davoodvandi

آرزوهایی که برآورده می شود

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۱۲ ب.ظ

 

مشهد اولی ها

 

آرزوهایی که برآورده می شود

 

تعدادی از دختران جوان و نوجوانی که از داشتن پدر و حتی مادر محرومند و سالهاست تحت پوشش خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی می باشند در نامه هایی که برای دایی فرهاد نوشته اند آرزوی شان این بود که برای اولین بار در زندگی شان بتوانند برای زیارت بروند مشهد

 

هفته آینده به امید خدا این آرزوها رنگ واقعی به خود خواهند گرفت و مشهد مقدس میزبان تعدادی از جوانان تحت پوشش خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی خواهد بود...

  • farhad davoodvandi

ماهان رحیمیان عقاب لرستان سنگربان سپاهان اصفهان

farhad davoodvandi | پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۰، ۰۹:۴۴ ب.ظ

 

"ماهان رحیمیان" فرزند برومند بروجرد

(عقاب لرستان)

 

سنگربان سپاهان اصفهان

 

من ماهان رحیمیان متولد ۱۳۸۷/۸/۱۷ عضو تیم سپاهان اصفهان ملقب به عقاب لرستان در خانواده ای کاملا ورزشی به دنیا آمدم (خواهرزاده حمید متخصص پیشکسوت صاحب نام تاریخ والیبال بروجرد، مادر والیبالیست عضو سابق تیم شهر و استان و پدری بوکسور)
 


از سن ۹ سالگی به مدت یک سال دروازبان فوتسال بودم .۱۰ سالگی زیر نظر اولین مربی دروازه بان آقای بهروز کشوری (بچه بروجرد دروازه بان اسبق تیم پاس همدان و استیل آذین) در تیم آبفا اصفهان بازی کردم..بعد گذشت یک فصل در سن ۱۱ سالگی به همراه مربی خوب دلسوزم بهروز کشوری به تیم آتیه سازان پیوستم در طی این یک سال تمرینات سخت و نفس گیر به جز تمرینات تیم به صورت خصوصی برای فراگیری تکنیک دروازه بانی انجام دادم که خاطره ای که هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه از هوش رفتن من سر تمرین ساعت ۱۳ ظهر مرداد ماه بود که واقعا برام تلخ بود.

 

 

در سن ۱۲ سالگی به تیم رضوانی اصفهان پیوستم که مربی دروازه بان این تیم آقای بهروز کشوری و آقای محمد سواری ( دروازه بان اسبق سپاهان در جام باشگاهای جهان بودند)..به تمرینات تیم اکتفا نمیکردم و روزانه دو الی سه سانس تمرین داشتم به صورت خصوصی با مربی عزیزم آقای دکتر امین فردوسی پور..لازم به ذکر است آقای بهروز کشوری برای من هیچ وقت فراموش شدنی نیست چون واقعا زحمت زیادی برای من کشید چه با تیم و چه خصوصی بدون دریافت هیچ هزینه ای..

 

 

یک سال درخشان در تیم رضوانی داشتم درطی این یک سال نظر استعدادیابای اصفهان جلب کردم طوری که سال بعد در ۱۳ سالگی با کش و قوس فراوان و ۵ ماه تست مستمر و طاقت فرسا به تیم سپاهان ب ملحق شدم..خاطره ای که از پیوستن به تیم سپاهان ب در ذهنم هک شد این بود که از جلسه سوم تست از پنجاه جلسه به من گفتن قبولی و دیگه بقیه رو تست میکردن که حدود ۳۰ دروازه بان بودن بعد گذشت ۵۰ جلسه تست که حدودا ۵ ماه طول کشید روز موعود یعنی امضای قرارداد فرا رسید که تایمی که اعلام کردن برای مراجعه به هیئت فوتبال ساعت ۳ بعدازظهر بود از ساعت ۱۲ظهر من کاملا آماده شدم با شور و شوق فروان و دعا میکردم زودتر ساعت ۳ بشه که قرارداد امضا کنم..ساعت ۲:۳۰ دقیقه گوشی پدرم زنگ خورد سرپرست تیم به پدرم گفت ماهان نیاد برای قرارداد ..دنیا برام تیره و تار شد دلیلشون اصلا قانع کننده نبود واولین ناملایمتی فوتبال تجربه کردم تا آخر شب فقط گریه میکردم..

 

 

با کشمکش فراوان و پیگیری پدر و مادرم  و به کمک آقای رضا تاج( بازیکن اسبق تیم ملی و سپاهان و ماهان طاد اصفهان) که مدیر فنی تیم سپاهان بودن تونستم حق خودمو بگیرم و بعد از حدودا یک هفته قرارداد بستم..طی این یک سال تلاش خودمو بیشتر کردم به جز تمرین با تیم با دو مربی طراز اول اصفهان به صورت خصوصی کار میکردم و این جمله توی ذهنم هک کردم که آرزوهای فوتبالی من نباید سقف داشته باشه ومن باید به سپاهان الف یا همون اصلی میرسیدم..

 

 

در طی این یک سال اولین مصدومیت جدی رو تجربه کردم یکی شکستگی بینی و فک و شکستگی انگشت دستم که کامل از وسط خم شد..سال بعد باید میجنگیدم برای سپاهان الف. رییس استعدایابای دروازه بان سپاهان آقای محمود چلونگر (مربی احمدرضا عابد زاده) که کمال تشکر دارم از ایشون که به من لطف داشتن و منو به عنوان یک استعداد قبول داشتن و خیلی حمایتم کردن..به محض شروع تست در رده ۱۴ سال سپاهان الف یا اصلی اسم من از طرف آقای محمود چلونگر رد شد برای تست..شب عید وچهارشنبه سوری و سیزده به در یا هر مراسمی برای من فقط تمرین دروازه بانی بود خیلی زحمت کشیده بودم و باید جوابشو میگرفتم ..

 

 

با بیست و پنج دروازه بان که فقط یک نفر باید قبول میشد رقابت کردم به لرستانی بودن و بروجردی بودن خودم از همون سال اول افتخار میکردم و پدرم لقب عقاب لرستان بهم داد و موقع تشویقم در مسابقات با این اسم صدام میکرد به مرور زمان سر زبونها افتاد و بین دروازه بانهایی که اومده بودن برای تست از کل ایران منو عقاب لرستان میشناختن..با اختلاف خیلی زیاد توانستم نظر شیش مربی مختلف که طی مدت تست با دستیارانشون و مدیر فنی های مختلف جلب کنم و افتخار پوشیدن لباس سپاهان کسب کنم.

 

 

.من اشباع نمیشم و با قدرت دارم تمرین میکنم و میجنگم تا هدف نهایی خودم یعنی پوشیدن پیراهن تیم ملی و لژیونر شدن برسم ..در کنار ورزش به جدیت کلاسای زبان انگلیس شرکت میکنم و برام یه مقوله ی مهمه..یک هفته ی اخیر بدنسازی رو شروع کردم زیر نظر آقای دکتر وحید هوشیاری( بروجردی الاصل ساکن اصفهان مربی علیرضا بیرانوند و وحید امیری و مهدی قائدی)

 

 

در پایان تشکر میکنم اول از پدر ومادرم که واقعا برای من هیچی کم نذاشتن با وجود حقوق کارمندی چه لحاظ مادی و چه معنوی همیشه کنارم هستن و مربیانی که تا حالا برای من خیلی زحمت کشیدن..مربیان سپاهان آقایان محمود ابراهیمی( بهترین مربی پایه کشور) آقای محمد سواری( دروازه بان اسبق سپاهان در جام باشگاهای آسیا) آقای بهروز کشوری بهترین مربی من..آقای دکتر امین فردوسی پور

  • farhad davoodvandi

مصاحبه با کلنگ خنثی

farhad davoodvandi | يكشنبه, ۱ اسفند ۱۴۰۰، ۱۲:۱۹ ق.ظ

 

طنز اجتماعی


"مصاحبه با کلنگ خنثی"

 


- سلام ، آقای کلنگ!

- سلام، اما من آقا نیستم!

- ببخشید، سلام خانم کلنگ!

- اما من خانم هم نیستم!

- عجب! اگر آقا یا خانم نیستی، پس چی هستی؟

- من خنثی هستم!

- اِه ! چه جالب! برای چی خنثی هستی؟

- راستش کلنگی که فقط به زمین بخورد و ثمره ای نداشته باشد، خنثی است!

- یعنی چی؟ میشه بیشتر توضیح بدهید؟

-  جوونم واستون بگه! توی این استان لرستان و حتی بروجرد خودمان، از هم جنس های کلنگ من در انبار ادارات هر شهری سه چهار تا دسته روبان گرفته وجود دارد!

 ما کلنگ های ته انباری سالی چند بار از انبار بیرون می آئیم و به دست روسای آن شهر ها در چند نقطه زمین هر شهر به زمین می خوریم! بعضی وقتها چنان ما را به زمین می زنند که پیش خودمان می گوئیم نکند این رئیس  با این شوری که در سر دارد ما را زمین نگذارد و طی بیست و چهار ساعت کلنگ زدن مداوم،  پی ساختمان را به تنهائی بکند!

اما نام به این نشان، که بعد از دو سه بار ما را به زمین زدن، دوباره سر از ته انبار در می آوریم! البته تا اینجای کار هم ایرادی ندارد!

اما قضیه وقتی جالب میشود که روز کلنگ زدن، مصاحبه پشت مصاحبه که چنین خواهیم کرد و چنان خواهیم ساخت، اما نام به آن نشان که تجربه نشان داده فقط و فقط بعد از زدن کلنگ بر زمین فقط خوب حرف خواهند زد و در واقعیت نه چنین خواهند کرد و نه چنان خواهند ساخت!

اینطور است که ما می شویم کلنگ  خنثی در بروجرد و لرستان!

 

 به قلم: فرهاد داودوندی

  • farhad davoodvandi

امشب در بروجرد اتفاق افتاد

farhad davoodvandi | يكشنبه, ۱ اسفند ۱۴۰۰، ۱۲:۱۷ ق.ظ

 

خبر مهم

 

امشب در بروجرد اتفاق افتاد

 

بچه ها ماندگار شدند


✍️به قلم: فرهاد داودوندی

 

طی چند سالی که بعنوان نماینده خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی بعنوان یک خدمتگزار در خدمت بسیاری از خانواده ها هستم، موارد تلخ و شیرین بسیاری را مشاهده کرده ام که هر کدام به تنهایی می تواند یک داستان جالب توجه باشد...

 

"فرشته و فرزاد" دو خواهر و برادر بسیار خردسال هستند که هفته قبل مادر عزیزشان پس از سالها درگیری با بیماری سرطان به دیدار خدا شتافت ( پدر این بچه ها چند سال قبل فوت شده است) و بچه ها را بدون هیچ حامی به امان خدا گذاشت

 

قرار بود امشب خانواده ای از شهر دیگری بیایند و بچه ها را برای همیشه از بروجرد ببرند، بخاطر اینکه چند سالی است در خدمت این خانواده هستم و این بچه ها را هم فوق العاده دوست دارم، غم بسیار سنگینی روی دلم نشسته بود...

 

باتفاق خواهر گرامی ام سرکار خانم کمره ای و دوستان گرامی مان جناب آقای علیرضا گودرزی و همسر محترم شان در این منزل حضور پیدا کردیم تا راهکاری برای این بچه ها پیدا کنیم

 

و.... خدا را شکر، اتفاق بسیار جالبی رخ داد

 

"مادر بزرگ" این بچه ها در آخرین لحظات با اینکه وضعیت مالی اش اصلا مناسب نیست، دلش نیامد بچه ها را برای همیشه به خانواده دیگری بسپارد ...

 

راستش قلبا خیلی خوشحال شدم و از فرط خوشحالی همانجا از طرف خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی قول دادم هرگونه کمکی لازم باشد برای "فرشته و فرزاد کوچولو" انجام خواهیم داد

 

"فرشته 6 ساله" و "فرزاد 4 ساله" با اینکه در غم از دست دادن پدر و مادر خیلی غمگین می باشند، اما می شد رضایت را در چهره شان دید  بعد از اینکه فهمیدند قرار است با یاد مادر جوان شان که اینک نزد خداست، پیش "مادر بزرگ" شان زندگی کنند

 

امشب با تماس تلفنی و هماهنگی با تعدادی از مسوولین محترم بروجرد قرار گذاشتیم از فردا کارهای قانونی حضانت بچه ها توسط مادر بزرگ شان را انجام بدهیم

 

خدا را شکر این خواهر و برادر خردسال در بروجرد ماندگار شدند و به امید خدا برای همیشه در کنار مادر بزرگ شان در کنار همدیگر زندگی خواهند کرد و چشم به روزهای روشن آینده خواهند دوخت

  • farhad davoodvandi